Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 303 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
invert
U
که برای بیان نقل قول به کار می رود
inverting
U
که برای بیان نقل قول به کار می رود
inverts
U
که برای بیان نقل قول به کار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
click
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
marker
U
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
markers
U
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
negative
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negatives
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
prompt
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompts
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
handshake
U
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
handshakes
U
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
cancel
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
carrier
U
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carriers
U
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
overlay
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
power
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
invite
U
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited
U
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invites
U
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
name
U
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
names
U
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shift
U
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted
U
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifts
U
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
zone
U
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zones
U
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
extend
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
carried
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
pointer
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
valid
U
سیگنال روی باس کنترل برای بیان اینکه روی باس آدرس ,آدرسی موجود است
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
externals
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
record
U
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
precedence
U
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
key
O
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
extension
U
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extensions
U
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
text
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
indicator
U
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
interface
U
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interfaces
U
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decisions
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
parameter
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameters
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
null
U
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
integer
U
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
integers
U
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
end
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
crunch
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunches
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
styli
U
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stylus
U
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
styluses
U
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
fix
U
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes
U
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
adaptive channel allocation
U
استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
algorithmic
U
زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL
algorithmic language
U
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
BAK file extension
U
مشخصه سه حرف استاندارد در سیستم MS DOS برای بیان یک پشتیبان یا کپی از فایل
configured in
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
configured off
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured out
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
cts
U
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
Other Matches
gollies
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
X distance
U
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
x punch
U
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
dirty bit
U
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
Shannon's Law
U
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
dtr
U
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
nil pointer
U
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
underflow
U
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
inductor
U
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
dataset
U
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
dollar sign
U
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
DX
U
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
input/output
U
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
MIDI setup map
U
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
VT terminal emulation
U
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
macro
U
استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
redundancy check
U
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
sna
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
result code
U
پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
tabulation
U
نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
DCD
U
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
rhetoric
U
علم معانی بیان معانی بیان
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
declarations
U
بیان
dit
U
بیان
say so
U
حق بیان
say so
U
بیان
wording
U
بیان
expressions
U
بیان
diction
U
بیان
say-so
U
حق بیان
diction
U
بیان
verbiage
[American English]
U
بیان
expression
U
بیان
dite
U
بیان
word choice
U
بیان
declaration
U
بیان
rhetorically
U
بیان
recitations
U
بیان
locution
U
بیان
wording
U
بیان
locutions
U
بیان
recitation
U
بیان
choice of words
U
بیان
say-so
U
بیان
explanation
U
بیان
statement
U
بیان
pronunciation
U
بیان
statements
U
بیان
explication
U
بیان
pronunciations
U
بیان
averment
U
بیان
experssion
U
بیان
interpretations
U
بیان
explanations
U
بیان
quotations
U
بیان
exposition
U
بیان
expositions
U
بیان
interpretation
U
بیان
quotation
U
بیان
remarking
U
افهار بیان
remarked
U
افهار بیان
remark
U
افهار بیان
numbers
U
بیان کیفیت
mouth
U
مدخل بیان
number
U
بیان کیفیت
formulation
U
بیان ریاضی
sweet root
U
شیرین بیان
liquorice
U
شیرین بیان
verbalization
U
بیان کلامی
verbalization
U
بیان شفاهی
expressible
U
به بیان درامدنی
lip
U
سخن بیان
simply stated
U
به بیان کوتاه
set forth
U
بیان کردن
fluidity
U
سلاست بیان
fluidity
U
روانی بیان
restatements
U
بیان مجدد
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
stated
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
termed
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
expressing
U
بیان یا شرح
expresses
U
بیان یا شرح
expressed
U
بیان یا شرح
declaratory
U
متضمن بیان
appositive
U
عطف بیان
self-expression
U
بیان حال
frame
U
بیان کردن
set out
U
بیان کردن
imparts
U
بیان کردن
imparting
U
بیان کردن
imparted
U
بیان کردن
impart
U
بیان کردن
paradox
U
بیان مغایر
paradoxes
U
بیان مغایر
to set forth
U
بیان کردن
stater
U
بیان کننده
named
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
dictograph
U
بیان نگار
express
U
بیان یا شرح
say
U
بیان کردن
says
U
بیان کردن
said
U
بیان شده
tell
U
بیان کردن
intonation
U
بیان با الحان
apposition
U
عطف بیان
intonations
U
بیان با الحان
eloquence
U
علم بیان
shibboleths
U
بیان رایج
shibboleth
U
بیان رایج
expounder
U
بیان کننده
restatement
U
بیان مجدد
statements
U
بیان وضعیت
fair spoken
U
خوش بیان
expessible
U
قابل بیان
statement
U
بیان وضعیت
licorice
U
شیرین بیان
mouthing
U
مدخل بیان
voice
U
بیان کردن
inexpressibility
U
بیان ناپذیری
telling-off
U
بیان کردن
freedom of experssion
U
ازادی بیان
anticlimaxes
U
بیان قهقرایی
diction
U
طرز بیان
enunciative
U
بیان کننده
account
U
بیان علت
tells
U
بیان کردن
presentment
U
بیان حضور
mouthed
U
مدخل بیان
utter
U
بیان کردن
mouths
U
مدخل بیان
remarks
U
افهار بیان
anticlimax
U
بیان قهقرایی
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
worded
U
بالغات بیان کردن
run on
U
بتفصیل بیان کردن
euphuism
U
بیان مطنطن لفافی
sound off
U
ازادانه بیان کردن
riddles
U
تفسیریا بیان کردن
word picture
U
بیان یا شرح روشن
k
U
نشانه بیان یک هزار
causal
U
بیان کننده علت
academic freedom
آزادی عمل و بیان
word
U
بالغات بیان کردن
riddle
U
تفسیریا بیان کردن
above-mentioned
<adj.>
U
بیان شده در بالا
smooth tongued
U
خوش بیان چاپلوس
below-mentioned
<adj.>
U
بیان شده در پایین
detailing
U
یات را بیان کردن
expressed
U
بیان کردن اداکردن
mentioned below
[often postpos.]
<adj.>
U
بیان شده در پایین
undermentioned
<adj.>
U
بیان شده در پایین
obiter dictum
U
بیان ضمنی و تصادفی
polarity
U
بیان جهت جریان یک شی
above-quoted
<adj.>
U
بیان شده در بالا
polarities
U
بیان جهت جریان یک شی
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
expressing
U
بیان کردن اداکردن
abovementioned
<adj.>
U
بیان شده در بالا
aforementioned
<adj.>
U
بیان شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
U
بیان شده در بالا
detail
U
یات را بیان کردن
expresses
U
بیان کردن اداکردن
express
U
بیان کردن اداکردن
inenarrable
U
غیر قابل بیان
pomfret cake
U
کلوچه شیرین بیان
circumlocution
U
بیان غیر مستقیم
circumlocutions
U
بیان غیر مستقیم
bubbled
U
بیان کردن حباب
bubbles
U
بیان کردن حباب
quantifies
U
چندی بیان کردن
rhetor
U
اموزگار معانی بیان
quantified
U
چندی بیان کردن
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
bubbling
U
بیان کردن حباب
enigma
U
رمز بیان مبهم
bubble
U
بیان کردن حباب
anticlimax
U
بیان قهقرایی نمودن
anticlimaxes
U
بیان قهقرایی نمودن
enunciator
U
بیان کننده اداکننده
restates
U
مجددا بیان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com