Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
well-behaved
U
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved
U
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
wit's end
<idiom>
U
ندانستن که چه کاری را انجام بدهند
instead
U
بجای اینکه
to be in a position to do something
U
موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
to opt in
[something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
virtual
U
تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
forbids
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
high time
<idiom>
U
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
boxes
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
supervised
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises
U
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
box
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
IF statement
U
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
busier
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
portion
U
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portions
U
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
to be at a loss as to what to advise
U
آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again.
U
پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
luck money
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
inns of court
U
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination.
U
آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
to have something made
[by somebody]
U
بدهند
[به کسی]
چیزی را برای کسی بسازند
in exchange for
U
بجای
in his stead
U
بجای او
in payment of
U
بجای
in return for
U
بجای
in the room of
U
بجای
per pro
U
بجای
vices
U
بجای
instead of
U
بجای
in lieu of
U
بجای
vice-
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
lieu
U
بجای
vice
U
بجای
vises
U
بجای
quid pro quos
U
بجای عوض
in somebody's place
U
بجای کسی
instead of celebrating
U
بجای جشن
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
elsewhere
U
بجای دیگر
for
U
بجای از طرف
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
stead
U
بجای بعوض
quid pro quo
U
بجای عوض
in place of
U
بجای درعوض
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
back to your seats
U
برگردید بجای خود
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
on your marks
U
فرمان بجای خود
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
take your mirks
U
فرمان بجای خود
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground
U
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
Ferdowsi left a good name behind.
U
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
conscription of weath
U
گرفتن پول و مال بجای سرباز
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
ampersand
U
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
cheats
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ant
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ventriloquistic
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquist
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
put the ball on the floor
U
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
pinsetter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
succedaneum
U
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
pinspotter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
overstand
U
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads
U
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms
U
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
designated hitter
U
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
wampun
U
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
hendiadys
U
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
anth
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
the piping time
U
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
anti
U
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
jelutong
U
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball
U
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
rebound
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
U
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
kauri
U
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampumpeag
U
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum
U
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
hi
U
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
partial carry
U
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamers
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer
U
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com