English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (7958 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have something made [by somebody] U بدهند [به کسی] چیزی را برای کسی بسازند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wit's end <idiom> U ندانستن که چه کاری را انجام بدهند
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
to be in a position to do something U موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
portion U سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portions U سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
to be at a loss as to what to advise U آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again. U پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
inns of court U کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. U آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com