Perdic | busy | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 27 (6173 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	busy U	مشغول
	busy U	اشغال
	busy U	دست بکار شلوغ
	busy U	مشغول کردن
	busy U	خط تلفن اشغال است
	busy U	1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	busy with U	مشغول
	busy in U	دست بکار
	busy at U	مشغول
	busy at U	دست بکار
	I am [will be] busy this afternoon .	امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
	I am very busy today . U	امروز خیلی کار دارم
	to busy oneself U	خودرا مشغول کردن
	i was busy at the moment U	در ان وقت کار داشتم
	i am busy at the moment U	نقدا` مشغولم
	i am busy at the moment U	فعلا` کاردارم
	i am busy at the moment U	اکنون کار دارم
	busy body U	فضول
	busy body U	ادم فضول
	as busy as a bee <idiom> U	مثل خر آسیاب
	busy body U	نخودهمه اش
	busy signal U	علامت اشغال
	I am busy . my hands are tied. U	دستم بند است
	I am tied up ( busy) at the moment. U	الان دستم بند است
	The line is busy (engaged). U	صحبت می کند (خط تلفن مشغول است )
	The doctor is a busy man . U	دکتر سرش شلوغ است
	In busy (crowded) streets of Tehran . U	درخیابانهای شلوغ تهران

Recent search history

Forum search

1	Are you busy??
1	من امروز بسیار کار دارم نمیتونم برسم
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy