Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 303 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
girdle
U
حلقه احاطه کردن
girdled
U
حلقه احاطه کردن
girdles
U
حلقه احاطه کردن
girdling
U
حلقه احاطه کردن
wind
U
حلقه زدن
winds
U
حلقه زدن
spider
U
حلقه پیچک صدا
spiders
U
حلقه پیچک صدا
mesh
U
حلقه
meshes
U
حلقه
meshing
U
حلقه
link
U
حلقه زنجیر
link
U
حلقه
link
U
حلقه زنجیر نوار فشنگ
floppy discs
U
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppy disk
U
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
floppy disks
U
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
toggle
U
میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر
toggles
U
میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر
fetch
U
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched
U
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches
U
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
nest
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest
U
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
nests
U
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
U
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
gird
U
حلقه
linear
U
برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
corona
U
حلقه نور دورخورشید
coronas
U
حلقه نور دورخورشید
cyclic
U
دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
wicket
U
دریچه حلقه
wickets
U
دریچه حلقه
fake
U
حلقه کردن پیچیدن
faked
U
حلقه کردن پیچیدن
fakes
U
حلقه کردن پیچیدن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
earring
U
حلقه
rebound
U
گرفتن توپ از حلقه
rebounded
U
گرفتن توپ از حلقه
rebounding
U
گرفتن توپ از حلقه
rebounds
U
گرفتن توپ از حلقه
eye
U
حلقه
eyeing
U
حلقه
eyes
U
حلقه
eying
U
حلقه
ring
U
حلقه
ring
U
حلقه زدن
ring
U
تلفن حلقه
ring
U
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
reel
U
حلقه
reel
U
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled
U
حلقه
reeled
U
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling
U
حلقه
reeling
U
قرقره فیلم حلقه فیلم
reels
U
حلقه
reels
U
قرقره فیلم حلقه فیلم
strap
U
حلقه
straps
U
حلقه
dual
U
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
ringworm
U
کچلی کرم حلقه دار
ringed
U
حلقه دار
horse
U
خرک حلقه
execute
U
حلقه اجرا
execute
U
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
execute
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executed
U
حلقه اجرا
executed
U
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
executed
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executes
U
حلقه اجرا
executes
U
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
executes
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing
U
حلقه اجرا
executing
U
سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
executing
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
ringlet
U
حلقه زلف
ringlets
U
حلقه زلف
sling
U
حلقه باربری
slinging
U
حلقه باربری
slings
U
حلقه باربری
loop
U
حلقه
loop
U
حلقه طناب
loop
U
حلقه دارکردن
loop
U
پیچ خوردن حلقه زنی
loop
U
حلقه زدن
loop
U
حلقه شدن
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
loop
U
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
U
حلقه
looped
U
حلقه طناب
Other Matches
straight line coding
U
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
base ring
U
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
ferrule
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrules
U
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
loops
U
حلقه درون حلقه دیگر
crispest
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped
U
حلقه درون حلقه دیگر
crisp
U
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
bight
U
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
wreathy
U
حلقه حلقه شده
purl
U
حلقه حلقه شدن
purling
U
حلقه حلقه شدن
convolute
U
حلقه حلقه کردن
purls
U
حلقه حلقه شدن
purled
U
حلقه حلقه شدن
eye bolt
U
حلقه حلقه اتصال
quoit
U
حلقه پرتاب حلقه
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
run
U
اجرای
runs
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
parallel run
U
اجرای موازی
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
ground work
U
اجرای فن در خاک
administration of justice
U
اجرای عدالت
rerun
U
اجرای مجدد
concurrently
U
اجرای همزمان
administer justice
U
اجرای عدالت
uses
U
اجرای چیزی
use
U
اجرای چیزی
machine run
U
اجرای ماشین
auto da fe
U
اجرای رای
execution of wills
U
اجرای وصایا
execution of judgments
U
اجرای احکام
test run
U
اجرای ازماینده
program execution
U
اجرای برنامه
test run
U
اجرای ازمایشی
concurrent execution
U
اجرای همزمان
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
dry run
U
اجرای ازمایشی
conduct of fire
U
اجرای اتش
plan implementation
U
اجرای برنامه
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
budget execution
U
اجرای بودجه
post strike
U
بعد از اجرای تک
multitasking
U
اجرای چندین کار
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
task force
U
نیروی اجرای عملیات
check
U
اجرای خشک یک برنامه
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
technique
U
روش یا فن اجرای کار
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
final process
U
دستور اجرای حکم
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
multi tasking
U
اجرای چندین کار
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
war game
U
اجرای بازی جنگ
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
desk
U
اجرای خشک برنامه
task element
U
عنصر اجرای عملیات
desks
U
اجرای خشک برنامه
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
high angle pit
U
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
textbook
U
اجرای حرکت کامل و فنی
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
suspending
U
به عقب انداختن اجرای حکم
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
suspends
U
به عقب انداختن اجرای حکم
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
textbooks
U
اجرای حرکت کامل و فنی
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
suspend
U
به عقب انداختن اجرای حکم
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
passives
U
وقت کشی بدون اجرای فن
passive
U
وقت کشی بدون اجرای فن
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
intermittent
U
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
run duration
U
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
rerun
U
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
wisp
U
حلقه
strop
U
حلقه
wisps
U
حلقه
coils
U
حلقه
wreaths
U
حلقه گل
fascias
U
حلقه
fascia
U
حلقه
hanks
U
حلقه
hank
U
حلقه
anadem
U
حلقه گل
whorl
U
حلقه
wreath
U
حلقه گل
loops
U
حلقه
verticil
U
حلقه
convolution
U
حلقه
whorls
U
حلقه
do while loop
U
حلقه WHILE/DO
volution
U
حلقه
volute
U
حلقه
coiled
U
حلقه
coil
U
حلقه
ear ring
U
حلقه
convolutions
U
حلقه
flower cup
U
حلقه گل
curly
U
حلقه حلقه
collars
U
حلقه
collar
U
حلقه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com