English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
immediate <adj.> U بی درنگ
immediate <adj.> U فوری
immediate <adj.> U بلافاصله
immediate U بلاواسطه
immediate U پهلویی
immediate U انی ضروری
immediate U بیواسطه
immediate U خیلی فوری
immediate U بی واسطه
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
immediate U فضای حافظه اصلی و سریع در کامپیوتر
immediate U دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
immediate <adj.> U دست اول
immediate <adj.> U آنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com