English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 18 (7053 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
immediate <adj.> U بی درنگ
immediate <adj.> U فوری
immediate <adj.> U بلافاصله
immediate U بلاواسطه
immediate U پهلویی
immediate U انی ضروری
immediate U بیواسطه
immediate U خیلی فوری
immediate U بی واسطه
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
immediate U فضای حافظه اصلی و سریع در کامپیوتر
immediate U دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
immediate <adj.> U دست اول
immediate <adj.> U آنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com