English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4304 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
range alongside U نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
sailer U ناوی
sailor U ناوی
sailors U ناوی
scaphoid U ناوی
naval conscript U ناوی وفیفه
seaman recruit U ناوی وفیفه
navicular U زورقی استخوان ناوی
on berth U ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
blockade runner U شخصی یا ناوی که ازمحاصره دشمن میگذرد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approximated U نزدیک کردن
approximate U نزدیک کردن
approximates U نزدیک کردن
to trun to a U بصرفه نزدیک کردن
transverse adduction U نزدیک کردن افقی
adduct U بمرکز نزدیک کردن
To turn into cash. U به پول نزدیک کردن
ride herd on <idiom> U از نزدیک دیدن وکنترل کردن
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
see for oneself U از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
alliterate U چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
aggress U نزدیک کردن حمله کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
the sun is near setting U افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
to catch at something U برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
removes U جابجا کردن به محل دیگر
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
remove U جابجا کردن به محل دیگر
removing U جابجا کردن به محل دیگر
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
reinforcing U در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
substitution U جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
In at one ear and out at the other . <proverb> U از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
transferring U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
overwrite U و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
transfers U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
saved U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saves U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
reel-to-reel U کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel to reel U کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
bitblt U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
approaching U نزدیک
nearby U نزدیک
close up U از نزدیک
foreby U نزدیک
adjacent U نزدیک
closest U نزدیک
close by U نزدیک
closer U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
neared U نزدیک
close-up U از نزدیک
nearest U نزدیک
close-ups U از نزدیک
close U نزدیک
nearer U نزدیک
upcoming U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
forbye U از نزدیک
in sight U نزدیک
at hand U نزدیک
hard by U نزدیک
contiguous U نزدیک
proximate U نزدیک
forby U از نزدیک
nears U نزدیک
near- U نزدیک
near U نزدیک
by U از نزدیک
forbye U نزدیک
closes U نزدیک
accessible U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
nearing U نزدیک
hand to hand U نزدیک
forby U نزدیک
narrowly U از نزدیک
near by U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
nigh U نزدیک
forthcoming U نزدیک
near by U نزدیک به
near at hand U نزدیک
on the eve of U نزدیک
beside U نزدیک
close aboard U نزدیک
next door to U نزدیک
near upon U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
vicinal U نزدیک
neighbouring U نزدیک
towards U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
caudal U نزدیک به دم
imminent U نزدیک
fast by U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
grazes U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
close supervision U نظارت نزدیک
graze U نزدیک به زمین
draw near U نزدیک شدن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1popsicle
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com