English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (6639 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close U جای محصور
close U چهاردیواری محوطه
close U انتها
close U پایان
close U ایست توقف
close U تنگ
close U بن بست
close U نزدیک
close U : بستن
close U منعقدکردن
close U مسدود کردن
close U محصورکردن
close U نزدیک به ناو
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U بستن
close U پرچم افراشته
close U نزدیک بهم
close U نزدیک شدن به فورواردها
close U تغییر وضع درایستادن
close U در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close U حیاط
close U چهار گوشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to close down U بستن
to close down U تعطیل کردن
close in U نزدیک شدن
close in U نزدیک شدن به دشمن
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close with U نزدیک شدن به دشمن
close up! U پشت توپ رو !
to keep close U نزدیک ماندن
close in U نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
close by U دم دست
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close-up U کاملا افراشته
close-up U از جلو
close-up U از نزدیک
close up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up U کاملا افراشته
close up U از جلو
close up U از نزدیک
close by U نزدیک
close-up U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
close the door please U خواهش دارم
danger close U خطر نزدیک
close range U فاصله نزدیک
disorderly close down U آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
close range U مسافت نزدیک
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
close station U خدمه بدو مرخص
close station U افراد بدو مرخص
close supervision U نظارت نزدیک
close supervision U نظارت مستقیم
close support U پشتیبانی نزدیک
danger close U خطرنزدیک است
close the door please U بیزحمت در را ببندید
close the door please U اگرزحمت نیست
close up view U نمای کلوزاپ
he had a close shave of it U مفت جست
of a close texture U سفت باف
To close the ranks . U صفوف خود را فشردن
I had a close shave . U خطر ؟ زبغل گوشم پرید
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
close-fisted <adj.> U دست بسته
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
close-set U چشمهاینزدکبهم
close-cropped U مویکوتاهشده
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
run close U سخت دنبال کردن
to close up the rear U اخر از همه امدن
to draw to a close U به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
close-knit U ریز بافت
close-knit U همبسته
close-knit U صمیمی و متحد
close reach U نزدیکبهنقطهپایان
close-up lens U لنزکلوزآپ
to close airspace U محصورکردن فضای هوایی
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
close confinement U زندان انفرادی
close control U کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close combat U جنگ تن به تن
close coordination U هماهنگی نزدیک
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
close confinement U حبس انفرادی
close aboard U نزدیک
close combat U رزم نزدیک
close fitting U قالب تن
close aboard U پوشش هوایی نزدیک
close aneal U باز پختن مسدود
close aneal U گداختن مسدود
close attack U سه مهاجم
close column U ستون جمع
close aboard U چسبیده به
close column U ستون بسته
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
close coupling U جفتگری قوی
close control U رهگیری به روش کنترل نزدیک
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
close-ups U از جلو
close-ups U از نزدیک
close-fitting U قالب تن
close-fitting U چسباندن
close price U قیمت نزدیک
close-ups U کاملا افراشته
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
close fitting U چسباندن
close defence U سه مدافع
close-ups U نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close fisted U خسیس
close fistedness U خشک دستی
close fistedness U خست
close fit U مناسب
Do you mind if I close the window? U اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
close packed cubic U مکعبی تنگچین
close order drill U مشق صف جمع
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
close defensive fires U اتشهای پدافندی نزدیک
close covering group U ناو گروه پشتیبانی نزدیک
close packed hexagonal شش گوشه ای تنگچین
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
close packed structure U ساختار تنگچین
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
blade close stop U محلبرخورددولپهقیچی
close air support U پشتیبانی هوایی نزدیک
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
To clinch(close,finalize)a deal. U معامله یی را جوش دادن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
high/low/close/open graph U نمودار بالا / پایین / بسته /باز
Recent search history Forum search
1This student is stupid ,close the book on him.
1گوش هاتو خوب باز کن
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com