Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
value
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
valuing
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identities
U
آنچه کسی یا چیزی است
identity
U
آنچه کسی یا چیزی است
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
adjacent
U
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
preventive
U
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
contents
U
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
preventative
U
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
view
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
U
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
dimensioning
U
تعریف اندازه چیزی
it is worth 0 rials
U
ده ریال می ارزد
Its well worth . Its a bargain at the price .
U
شیرین می ارزد
proportions
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportion
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
It is not worth a damn ( penny ) .
U
به مفت هم نمی ارزد
It is not worth a damn . It is quite worthless.
U
به لعنت خدانمی ارزد
It is not worth the trouble.
U
بزحمتش نمی ارزد
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
They cannot hold a candle to him .
U
سگش می ارزد بهمه آنها
let it rip
<idiom>
U
انجام بیش از اندازه چیزی ،گیرافتادن درکاری
that business does not p
U
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
to tax someone
[something]
U
بیش از اندازه بارکردن
[فشار آوردن بر]
کسی
[چیزی]
leave (let) well enough alone
<idiom>
U
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
Whatsoever
U
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
width
U
اندازه چیزی از یک طرف به طرف دیگر
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
gauge
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
gauged
U
اندازه اندازه گیر
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
U
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
auxiliaries
U
آنچه کمک میکند
circulating
U
آنچه به راحتی می چرخد
auxiliary
U
آنچه کمک میکند
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
constants
U
آنچه تغییر نمیکند
circulars
U
آنچه در یک دایره می چرخد
circular
U
آنچه در یک دایره می چرخد
biased
U
آنچه اریب دارد
contiguous
U
آنچه اثر می گذارد
unwanted
U
آنچه لازم نیست
lightweight
U
آنچه سنگین نیست
lightweights
U
آنچه سنگین نیست
knowledge
U
آنچه دانسته است
authentic
U
آنچه درست است
protective
U
آنچه حافظت میکند
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
used
U
آنچه جدید نیست
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
incoming
U
آنچه از خارج می آید
producing
U
آنچه تولید میکند
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
malfunctioned
U
آنچه کامل کار نکند
efficient
U
آنچه که خوب کار میکند
exchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
malfunction
U
آنچه کامل کار نکند
malfunction
U
آنچه درست کار نکند
maskable
U
آنچه نادیده گرفتنی است
flexible
U
آنچه قابل تغییر است
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
selectable
U
آنچه قابل انتخاب باشد
common
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
malfunctioned
U
آنچه درست کار نکند
prior
U
آنچه قبلاگ رخ داده است
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
malfunctions
U
آنچه کامل کار نکند
visible
U
آنچه قابل دیدن است
audible
U
آنچه قابل شنیدن است
clears
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
characteristic
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
variable
U
آنچه قابل تغییر است
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
U
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
variables
U
آنچه قابل تغییر است
continual
U
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
third
U
آنچه بعد از دومین می آید
thirds
U
آنچه بعد از دومین می آید
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
characteristically
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
clearer
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clear
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
finished
U
آنچه کامل شده است
irretrievable
U
آنچه قابل بازگشت نیست
alterable
U
آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
U
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
roundest
U
آنچه در دایره حرکت میکند
round
U
آنچه در دایره حرکت میکند
availability
U
آنچه به آسانی بدست آید
transportable
U
آنچه قابل حمل است
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
quantifiable
U
آنچه قابل شمارش است
removable
U
آنچه قابل جابجایی است
unedited
U
آنچه ویرایش نشده است
commonest
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
dependent
U
آنچه به دلیلی متغیر است
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
durable
U
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
preformatted
U
آنچه فرمت شده باشد
computable
U
آنچه قابل محاسبه است
controllable
U
آنچه قابل کنترل است
immediate
U
آنچه یکباره اتفاق افتد
hidden
U
آنچه قابل دیدن نیست
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
chargeable
U
آنچه قابل شارژ است
movable
U
آنچه قابل حرکت است
malfunctioning
U
آنچه خوب کار نکند
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
multifunction
U
آنچه تابعهای متعددی دارد
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
convertibles
U
آنچه قابل تبدیل است
recognizably
U
آنچه قابل تشخیص است
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
ambiguous
U
آنچه دو معنای ممکن دارد
convertible
U
آنچه قابل تبدیل است
distant
U
آنچه در محلی قرار دارد
recognizable
U
آنچه قابل تشخیص است
commoners
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
interchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
normal
U
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
erasable
U
آنچه قابل پاک شدن است
unique
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
accidental
U
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
accessible
U
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
addressable
U
آنچه قابل آدرس دهی است
Except what is mentioned in paragraph 3.
U
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
selective
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
uniquely
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
ambiguities
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
available
U
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
continuous
U
آنچه بدون توقف ادامه یابد
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
blinds
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
undetected
U
آنچه تشخیص داده نشده است
downloadable
U
آنچه قابل بار کردن است
selectively
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
damaged
U
آنچه آسیب یا رنج دیده است
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
ambiguity
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
magnet
U
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
alternated
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
successive
U
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
desktop
U
آنچه روی میز انجام میشود
desktop
U
آنچه در بالا میز قرار دارد
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com