|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 11 (7759 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
English | Persian | Menu |
---|---|---|---|
completes U | کامل | ||
completes U | تمام | ||
completes U | کامل کردن انجام دادن | ||
completes U | بانجام رساندن | ||
completes U | تکمیل | ||
completes U | تکمیل کردن | ||
completes U | تام | ||
completes U | عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند | ||
completes U | آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد | ||
completes U | خاتمه یافته یا کامل شده | ||
completes U | خاتمه دادن به یک کار | ||
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Partial phrase not found. |
Recent search history | Forum search | |||
|
||||
|