English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zones U ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone U ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
flashes U عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash U عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flashed U عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
sketch pad U ناحیه کاری حافظه که روی یک صفحه نمایش نشان داده شده است
selections U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selection U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
conventional memory U در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM U در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
paint U رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paints U رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
scratch file U ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
secondary U سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
circulars U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular U لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
processor U سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
workflow U نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
bypass U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
preventive justice U قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
images U فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
chip U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
electronic element U عنصر الکترونیکی
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
carry U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
sector U ناحیه
partitions U ناحیه
area U ناحیه
sectors U ناحیه
partition U ناحیه
ranges U ناحیه
ward U ناحیه
district U ناحیه
wards U ناحیه
region U ناحیه
range U ناحیه
ranged U ناحیه
areas U ناحیه
regional <adj.> U ناحیه ای
local <adj.> U ناحیه ای
districts U ناحیه
regions U ناحیه
situs U ناحیه
reach U ناحیه
realms U ناحیه
reaches U ناحیه
reaching U ناحیه
output area U ناحیه
zone U ناحیه
proclimax U ناحیه
shires U ناحیه
shire U ناحیه
realm U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
subregion U ناحیه
zones U ناحیه
reached U ناحیه
demesne U ناحیه
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
Equator U ناحیه استوایی
erogenous zones U ناحیه شهوتزا
region U ناحیه فضا
zone U منطقه ناحیه
gold field U ناحیه زرخیز
sciatic U ناحیه چاربند
residential area U ناحیه مسکونی
zones U منطقه ناحیه
sector commander U فرمانده ناحیه
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
district U ناحیه نظامی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
storage area U ناحیه انبارش
silva U ناحیه جنگلی
indifference zone U ناحیه خنثی
zone of contact U ناحیه تماس
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
fixed area U ناحیه ثابت
heat affected zone U ناحیه پیوند
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
Sept U ناحیه محصو
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
frequency region U ناحیه فرکانس
boom swing U ناحیه لرزش
audio range U ناحیه صوتی
goldfield U ناحیه زرخیز
sectors U خط کش ریاضی ناحیه
sector U خط کش ریاضی ناحیه
measuring range U ناحیه ی سنجش
suppressor area U ناحیه بازدارنده
telephone area U ناحیه اتصال
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
forbidden zone U ناحیه ممنوع
the abdominal region U ناحیه شکم
scan area U ناحیه پیمایش
buffer area U ناحیه میانگیر
skid row U ناحیه پست
littoral U ناحیه ساحلی
baffle area U ناحیه کور
slum U ناحیه فقیرنشین
slums U ناحیه فقیرنشین
broca's area U ناحیه بروکا
districts U ناحیه نظامی
soft spot U ناحیه نشست
territorialization U ایجاد ناحیه
genital zone U ناحیه تناسلی
depletion layer U ناحیه تخلیه
output area U ناحیه خروجی
depletion barrier U ناحیه تخلیه
overflow area U ناحیه سرریز
active area U ناحیه فعال
range of storke U ناحیه ضربه
naval district U ناحیه دریایی
edge zone U ناحیه لبه
work area U ناحیه کاری
common area U ناحیه مشترک
part U سهم ناحیه
critical region U ناحیه شاخص
critical region U ناحیه بحرانی
regionalism U ناحیه گرایی
lumbar U ناحیه کمر
depletion zone U ناحیه تخلیه
range of variation U ناحیه انحراف
range of variation U ناحیه تغییر
range of adjustment U ناحیه تنظیم
dead space U ناحیه کور
two phase region U ناحیه دو فازی
depletion area U ناحیه تخلیه
radius of action U ناحیه رانندگی
oral zone U ناحیه دهانی
pyramidal area U ناحیه هرمی
climatic region U ناحیه اقلیمی
touch spot U ناحیه بساوشی
terrain U زمین ناحیه
regions U ناحیه عملیات
recording eara U ناحیه ضبط
regions U ناحیه نظامی
motor area U ناحیه حرکتی
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
critical area U ناحیه بحرانی
region U ناحیه عملیات
region U ناحیه نظامی
area search U جستجوی ناحیه
arid area U ناحیه خشک
input area U ناحیه ورودی
regions U ناحیه فضا
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
heating zone U منطقه یا ناحیه حرارتی
zones U ناحیه دسته بندی
papa U پاپ کشیش ناحیه
papas U پاپ کشیش ناحیه
zone U ناحیه دسته بندی
common storage area U ناحیه اشتراکی انباره
winging U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
auditory projection area U ناحیه ادراک شنیداری
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
delinquency area U ناحیه بزه خیز
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
coalfield U ناحیه ذغال خیز
shielding region U ناحیه حفافت کننده
high frequency range U ناحیه ی فرکانس بالا
hot temperature zone U ناحیه بسیار گرم
crygenic region U ناحیه انجماد سنجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com