|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 10 (7032 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
English | Persian | Menu |
---|---|---|---|
bypassed U | گذرگاه | ||
bypassed U | جنبی | ||
bypassed U | کنار گذاشتن گذرگاه فرعی | ||
bypassed U | سبب انشعاب شدن | ||
bypassed U | از راه فرعی رفتن تقاطع کردن | ||
bypassed U | گذشتن | ||
bypassed U | کنار گذار | ||
bypassed U | مسیر فرعی | ||
bypassed U | روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود | ||
bypassed U | مسیر جنبی | ||
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Partial phrase not found. |
Recent search history | Forum search | |||
|
||||
|