Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cyaniding
U
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
anodize
U
روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
heat treatment
U
عملیات حرارتی
heat treatment crack
U
ترک عملیات حرارتی
hot working die
U
ابزار عملیات حرارتی
heat treating equipment
U
تاسیسات عملیات حرارتی
precipitation heat treatment
U
عملیات حرارتی رسوبی
heat treatable
U
قابل عملیات حرارتی
solution heat treatment
U
عملیات حرارتی محلول
hot working steel
U
فولاد عملیات حرارتی
induction heat treatment
U
عملیات حرارتی القائی
heat treating department
U
دپارتمان عملیات حرارتی
heat treating furnace
U
کوره عملیات حرارتی
heat treating property
U
خاصیت عملیات حرارتی
heat treat
U
انجام دادن عملیات حرارتی
heat treatable steel
U
فولاد قابل عملیات حرارتی
spaced armor
U
دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
muffs
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
putty powder
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
jeweller's putty
U
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
spark printer
U
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
thermal
U
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
future promissory
U
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
banjo axle
U
پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation
U
پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
escape character
U
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
algebra
U
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
software mointor
U
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
pulsatilla
U
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
polyonymy
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging
U
بکار بردن چند نام برای یک چیز
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
white line
U
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
super alloy
U
الیاژهای پیشرفته
superalloy
U
الیاژهای پیشرفته
light alloy
U
الیاژهای سبک
resistance alloys
U
الیاژهای مقاومتی
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
boasts
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasted
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
listerine
U
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
boast
U
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
excipient
U
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
flaking
U
جرقه پوسته پوسته شدن
flaked
U
جرقه پوسته پوسته شدن
flake
U
جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate
U
پوسته پوسته شامه دار
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
metallography
U
مطالعه الیاژهای فلزی
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check sum
U
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
nixie tube
U
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
court plume
U
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
contingency retention stock
U
اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
helicopter wave
U
گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
addition
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
z 0
U
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
slanders
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
power house building
U
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slandering
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
decking
U
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
slandered
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slander
U
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
additions
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
winching
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
winches
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
winch
U
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
contingency support stocks
U
اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
consolidation psychological operation
U
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
job stream
U
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
measure
U
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
prunella
U
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
temporary storage
U
ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU
arithmetic
U
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
enroute personnel
U
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
stellite
U
الیاژهای سخت جهت ساختن موتورهای پیستونی
incolen
U
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
strobe
U
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
yoke
U
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
gabion
U
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
linstock
U
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
framebuffer
U
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
parameters
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
flowchart
U
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flow diagram
U
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
parameter
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
precedence
U
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
head load control
U
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
gpss
U
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
algol
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
job
U
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
jobs
U
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit
U
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
underflow
U
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
lingo
U
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor
lingoes
U
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
stair stepping
U
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
carry
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
gallium arsenide
U
ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com