English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 230 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obviate U رفع نیاز کردن
obviated U رفع نیاز کردن
obviates U رفع نیاز کردن
obviating U رفع نیاز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demanded U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
resident U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
residents U داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
criminal court U راز و نیاز کردن
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
Other Matches
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
demands U نیاز
need U نیاز
self-sufficient U بی نیاز
want U نیاز
demand U نیاز
requirement U نیاز
demanded U نیاز
needless U بی نیاز
self sufficing U بی نیاز
demand U نیاز
needed U نیاز
needing U نیاز
need U نیاز
requirement U نیاز
prerequisite U پیش نیاز
n affiliation U نیاز پیوندجویی
construction need U نیاز سازندگی
manifest need U نیاز اشکار
self explanatory U بی نیاز از توصیف
capital requirement U نیاز سرمایه
sweet nothings U راز و نیاز
prerequisites U پیش نیاز
agamic U بی نیاز ازتخم نر
nurturance need U نیاز مهرورزی
self-evident U بی نیاز از اثبات
cognizance need U نیاز شناخت
wanted U نقصان نیاز
demands U نیاز احتیاج
affiliation need U نیاز پیوندجویی
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
need gratification U ارضای نیاز
want U نقصان نیاز
quasi need U شبه نیاز
felt need U نیاز هشیار
social need U نیاز اجتماعی
achievement need U نیاز پیشرفت
self contained U برون بی نیاز
demand U نیاز احتیاج
n achievement U نیاز پیشرفت
structural requirement U نیاز استاتیکی
succorance need U نیاز مهرطلبی
requirement U مورد نیاز
necessity U نیاز نیازمندی
demanded U نیاز احتیاج
urgency of need U ضرورت نیاز
self explaining U بی نیاز از توصیف
lime requirement U اهک مورد نیاز
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
custom ROM U مین نیاز مشتری
defendance need U نیاز خویشتن پایی
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
need press theory U نظریه نیاز- فشار
deference need U نیاز دنباله روی
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
dominance need U نیاز سلطه گری
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
requirements U آنچه مورد نیاز است
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
requires U نیاز داشتن لازم بودن
common goods U کالای مورد نیاز عموم
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
required U نیاز داشتن لازم بودن
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
dynamic U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
dynamically U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
autos U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
customises U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
storage U حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
customizes U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
customised U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
customising U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
customize U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
prompts U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
interrupts U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
interrupting U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
prompted U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
overlaying U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
overlays U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
prompt U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
interrupt U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
fetches U سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
compound U وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
extracted U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
printed U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
process U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
extract U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
print U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
free issue system U سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
multiplex U روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
compounded U وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
multiphase program U برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
compounds U وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
extracting U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
processes U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
extracts U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
dynamic U حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
fetch U سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
paging U که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
fetched U سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
dynamically U حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
natives U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
master U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
native U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
adaptive channel allocation U تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت
monofuel U سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
switching U خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
mastered U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
masters U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
commodities U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
routine U مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routinely U مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com