Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrests
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
hindering
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinder
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
impede
U
ممانعت کردن
impedes
U
ممانعت کردن
impeded
U
ممانعت کردن
checked
U
ممانعت کردن
forfend
U
ممانعت کردن
check
U
ممانعت کردن
checks
U
ممانعت کردن
liberalises
U
رفع ممانعت کردن
liberalizes
U
رفع ممانعت کردن
liberalize
U
رفع ممانعت کردن
liberalising
U
رفع ممانعت کردن
liberalised
U
رفع ممانعت کردن
liberalized
U
رفع ممانعت کردن
liberalizing
U
رفع ممانعت کردن
stall
U
ماندن ممانعت کردن
stalling
U
ماندن ممانعت کردن
prevent
U
مانع شدن ممانعت کردن
prevented
U
مانع شدن ممانعت کردن
preventing
U
مانع شدن ممانعت کردن
prevents
U
مانع شدن ممانعت کردن
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
blocking and chocking
U
ممانعت و راه بندی کردن
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
becket
U
حایل
brace
U
حایل
saddle
U
حایل
saddles
U
حایل
saddled
U
حایل
partitions
U
حایل
partition
U
حایل
obstructor
U
حایل
braced
U
حایل
fender
U
حایل
buffer state
U
دولت حایل
corner-brace
U
حایل کوتاه
curved brace
U
حایل منحنی
coverings
U
حایل شدن
covers
U
حایل شدن
cover
U
حایل شدن
shore
U
تیر چوبی حایل
shores
U
تیر چوبی حایل
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
inhibit
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
prohibits
U
جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری کردن
pull up
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
hold
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
rebuffed
U
جلوگیری کردن
bridling
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن از
arrest
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری کردن
hinder
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
جلوگیری کردن
bridles
U
جلوگیری کردن از
inhibits
U
جلوگیری کردن
rule out
U
جلوگیری کردن
prohibiting
U
جلوگیری کردن
holds
U
جلوگیری کردن
restrains
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
checks
U
جلوگیری کردن از
prevent
U
جلوگیری کردن از
to keep back
U
جلوگیری کردن از
restraining
U
جلوگیری کردن از
prevent
U
جلوگیری کردن
keep
U
جلوگیری کردن
keeps
U
جلوگیری کردن
restrain
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
prohibit
U
جلوگیری کردن
hindered
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن
hold in
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
arrested
U
جلوگیری کردن
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
check
U
جلوگیری کردن از
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
fender
U
بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
justifies
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
infibulation
U
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
justifying
U
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
to keep in
U
توقیف کردن جلوگیری کردن
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bozo bit
U
بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
exchange control
U
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
block age
U
ممانعت
debarment
U
ممانعت
withheld
U
ممانعت
interdict
U
ممانعت
exclusion
U
ممانعت
withhold
U
ممانعت
obstructions
U
ممانعت
restraint
U
ممانعت
interdiction
U
ممانعت
molestation
U
ممانعت
obstruction
U
ممانعت
forbiddance
U
ممانعت
withholding
U
ممانعت
withholds
U
ممانعت
prevention
U
ممانعت
restraints
U
ممانعت
interference
U
ممانعت غیرمجاز
blockage
U
ممانعت دریایی
denial measures
U
اصول ممانعت
prohibition
U
تحریم ممانعت
trade barrier
U
ممانعت تجاری
turn a deaf ear to
<idiom>
U
ممانعت از شنیدن
steric hindrance
U
ممانعت فضایی
liberalizer
U
رافع ممانعت
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
preventer
U
ممانعت کننده
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
area interdiction
U
ممانعت در منطقه
annoyance
U
ممانعت ازردگی
blockages
U
ممانعت دریایی
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
rein
U
ممانعت لجام زدن
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
redundancy
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancies
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
sticker
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com