Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processes
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
task element
U
عنصر اجرای عملیات
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
task force
U
نیروی اجرای عملیات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
handing
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
to detail something
U
چیزی را مفصل
[با همه جزییات]
شرح دادن
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
suspend
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
in the minutest detail
<idiom>
U
مو به مو
[با جزییات کامل]
Notice the details!
U
توجه کنید به جزییات !
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
The officers were brifed on (about) the detailes.
U
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
machines
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
cpu
U
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
absorption representation
U
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
latency
U
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
compiling
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
heian sandan
U
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
shortest operating time
U
کوتاهترین زمان عملیات
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
fairness
U
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
time
U
اندازه گیری زمان یک عملیات
timed
U
اندازه گیری زمان یک عملیات
times
U
اندازه گیری زمان یک عملیات
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
cycle
U
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
cycled
U
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycles
U
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
soak
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soaks
U
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
flowchart
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
latest event time
U
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
duty rated
U
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
dummy
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
U
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
non dedicated server
U
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
heat treat
U
انجام دادن عملیات حرارتی
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
To extend the scope of ones activities .
U
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
logging
U
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
synchronous
U
. شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
maintenance
U
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
inhibits
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit
U
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
cold work
U
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
SDRAM
U
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
run
U
اجرای
runs
U
اجرای
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
conduct of fire
U
اجرای اتش
budget execution
U
اجرای بودجه
post strike
U
بعد از اجرای تک
concurrent execution
U
اجرای همزمان
auto da fe
U
اجرای رای
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
execution of wills
U
اجرای وصایا
parallel run
U
اجرای موازی
concurrently
U
اجرای همزمان
test run
U
اجرای ازماینده
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
uses
U
اجرای چیزی
use
U
اجرای چیزی
ground work
U
اجرای فن در خاک
administer justice
U
اجرای عدالت
machine run
U
اجرای ماشین
rerun
U
اجرای مجدد
test run
U
اجرای ازمایشی
program execution
U
اجرای برنامه
execution of judgments
U
اجرای احکام
plan implementation
U
اجرای برنامه
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
administration of justice
U
اجرای عدالت
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
dry run
U
اجرای ازمایشی
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
technique
U
روش یا فن اجرای کار
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
desks
U
اجرای خشک برنامه
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
multitasking
U
اجرای چندین کار
desk
U
اجرای خشک برنامه
multi tasking
U
اجرای چندین کار
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
check
U
اجرای خشک یک برنامه
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
final process
U
دستور اجرای حکم
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com