English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 272 (3268 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
willy U ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
operational U آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
combine U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
print U ماشین کردن
printed U ماشین کردن
prints U ماشین کردن
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
bulldoze U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozed U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozing U روی ماشین بولدوزکار کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
tedder U ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
to type in quadruplicate U چهارنسخه ماشین کردن
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
type write U ماشین کردن
type write U ماشین نویسی کردن
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
wind up <idiom> U سفت کردن فنر ماشین
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
Other Matches
burn down <idiom> U کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
automaton U ماشین
mills U ماشین
mill U ماشین
automatons U ماشین
runners U ماشین چی
motor- U ماشین
runner U ماشین چی
mechanism U ماشین
mechanisms U ماشین
wheels U رل ماشین
apparatus U ماشین
plants U ماشین
machined U ماشین
plant U ماشین
wheel U رل ماشین
freeze-up U ماشین
motor U ماشین
motors U ماشین
engine U ماشین
motored U ماشین
wheeling U رل ماشین
machanist U ماشین چی
pressman U ماشین چی
pressmen U ماشین چی
machine U ماشین
gins U ماشین
gin U ماشین
machines U ماشین
for a car U برای هر ماشین
typewritter U ماشین نویس
adder U ماشین جمع
lorry U ماشین باری
lorries U ماشین باری
open machine U ماشین باز
operator U متصدی ماشین
electric machine U ماشین الکتریکی
washing machines U ماشین رختشویی
operators U متصدی ماشین
infernal machine U ماشین اتش زا
frictional machine U ماشین مالشی
electrostatic machine U ماشین الکتروستاتیکی
chess machine U ماشین شطرنج
chief engineer U مدیر ماشین
bumpers U سپر ماشین
bumper U سپر ماشین
steamers U ماشین بخار
edging machine U ماشین لب خم کنی
steamer U ماشین بخار
engine man U ماشین کار
object machine U ماشین مقصود
aerial ladder truck ماشین آتشنشانی
learning machine U ماشین فراگیر
enginery U ماشین الات
engine order U دستور ماشین
commutating machine U ماشین جابجاگری
power shovel U ماشین خاک کش
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
planing machine U ماشین کندگی
scooping U ماشین حفاری
scooped U ماشین حفاری
scoop U ماشین حفاری
welders U ماشین جوشکاری
ignition generator U دینام ماشین
hydraulic machine U ماشین اب بلندکنی
welder U ماشین جوشکاری
holtz machine U ماشین هولتس
blower engine U ماشین دمنده
engine U ماشین بخار
hood bonnet U کاپوت ماشین
buldozer U ماشین اهنگری
scoops U ماشین حفاری
shear U ماشین برش
calculator mode U مد ماشین حساب
inductive machine U ماشین القائی
paper mill U ماشین کاغذسازی
carfare U کرایه ماشین
induction machine U ماشین القائی
induction machine U ماشین القایی
lathes U ماشین تراش
bumper guard U سپر ماشین
pile driving appartus U ماشین شمعکوبی
ignition switch U سویچ ماشین
lathe U ماشین تراش
calculating machine U ماشین حساب
calculating machine U ماشین محاسباتی
calculating machine U ماشین محاسبه
carload U بقدرفرفیت یک ماشین
machine designer U طراح ماشین
machinelike U ماشین وار
chauffeur U راننده ماشین
chauffeured U راننده ماشین
hooters U سوت ماشین
machine word U کلمه ماشین
hooter U سوت ماشین
automaton U ماشین خودکار
machine fault U نقص ماشین
machine equipment U تجهیزات ماشین
machine error U خطای ماشین
automatons U ماشین خودکار
machine fault U عیب ماشین
machinist's mate U ماشین ساز
machine time U وقت ماشین
machine run U اجرای ماشین
chauffeuring U راننده ماشین
machine operator U کارگردان ماشین
machine operating U عملکرد ماشین
machine oil U روغن ماشین
machine interupption U وقفه ماشین
machine learning U فراگیری ماشین
devil U با ماشین خردکردن
machine operator U اپراتور ماشین
machine operator U متصدی ماشین
machine independent U مستقل از ماشین
machine run U رانش ماشین
machine instruction U دستورالعمل ماشین
chauffeurs U راننده ماشین
machine intelligence U هوش ماشین
devils U با ماشین خردکردن
machine oriented U ماشین گرا
machine language U زبان ماشین
machine dependent U وابسته به ماشین
commutator machine U ماشین کموتاتودار
donkey engine U ماشین بخارکوچک
ditcher U ماشین نهر کن
milling machine U ماشین تراش
dish washer U ماشین طرفشویی
metal cutting tool U ماشین ابزار
machinary U ماشین الات
machine made U ساخت ماشین
machinist's mate U ماشین کار
milling machine U ماشین فرز
millwright U ماشین ساز
dump car U ماشین شهرداری
lisp machine U ماشین لیسپ
dry dredger U ماشین حفار
printing machine U ماشین چاپ
printing press U ماشین چاپ
mimeograph U ماشین تکثیر
printing presses U ماشین چاپ
machine address U نشانی ماشین
machine cycle U چرخه ماشین
machine dependent U وابسته ماشین
machine check U برسی ماشین
typists U ماشین نویس
automata U نظریه ماشین ها
machine address آدرس ماشین
machine based U مبتنی بر ماشین
machine builder U ماشین ساز
machine building U ماشین سازی
mechanical U مربوط به ماشین ها
typist U ماشین نویس
machine capacity U فرفیت ماشین
steam engine ماشین بخار
knitting machine U ماشین کش بافی
knitting machines U ماشین کش بافی
autos U ماشین سواری
auto U ماشین سواری
adders U ماشین جمع
machinery U ماشین الات
smart machine U ماشین هوشیار
treadles U رکاب ماشین
treadle U رکاب ماشین
sunchronous machine U ماشین سنکرون
typing U ماشین نویسی
desktop U ماشین حساب
drive! U برون! [با ماشین]
steam whistle U سوت ماشین
slot drilling machine U ماشین سوراخکن
slot drilling machine U ماشین مته
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com