English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 272 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hit the road <idiom> U ترک کردن (معمولابرای ماشین)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
willy U ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
operational U آنچه کار میکند یا مربوطه به نحوه کار کردن ماشین است
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
combine U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combines U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
combining U ترکیب کردن ماشین درو وخرمن کوبی کمباین
print U ماشین کردن
printed U ماشین کردن
prints U ماشین کردن
operate U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operates U تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
bulldoze U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozed U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozes U روی ماشین بولدوزکار کردن
bulldozing U روی ماشین بولدوزکار کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
tedder U ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
to type in quadruplicate U چهارنسخه ماشین کردن
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
type write U ماشین کردن
type write U ماشین نویسی کردن
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
wind up <idiom> U سفت کردن فنر ماشین
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to cross-check the result with a calculator U حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
Other Matches
burn down <idiom> U کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
automaton U ماشین
mills U ماشین
mill U ماشین
automatons U ماشین
runners U ماشین چی
motor- U ماشین
runner U ماشین چی
mechanism U ماشین
mechanisms U ماشین
wheels U رل ماشین
apparatus U ماشین
plants U ماشین
machined U ماشین
plant U ماشین
wheel U رل ماشین
freeze-up U ماشین
motor U ماشین
motors U ماشین
engine U ماشین
motored U ماشین
wheeling U رل ماشین
machanist U ماشین چی
pressman U ماشین چی
pressmen U ماشین چی
machine U ماشین
gins U ماشین
gin U ماشین
machines U ماشین
for a car U برای هر ماشین
typewritter U ماشین نویس
adder U ماشین جمع
lorry U ماشین باری
lorries U ماشین باری
open machine U ماشین باز
operator U متصدی ماشین
electric machine U ماشین الکتریکی
washing machines U ماشین رختشویی
operators U متصدی ماشین
infernal machine U ماشین اتش زا
frictional machine U ماشین مالشی
electrostatic machine U ماشین الکتروستاتیکی
chess machine U ماشین شطرنج
chief engineer U مدیر ماشین
bumpers U سپر ماشین
bumper U سپر ماشین
steamers U ماشین بخار
edging machine U ماشین لب خم کنی
steamer U ماشین بخار
engine man U ماشین کار
object machine U ماشین مقصود
aerial ladder truck ماشین آتشنشانی
learning machine U ماشین فراگیر
enginery U ماشین الات
engine order U دستور ماشین
commutating machine U ماشین جابجاگری
power shovel U ماشین خاک کش
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
planing machine U ماشین کندگی
scooping U ماشین حفاری
scooped U ماشین حفاری
scoop U ماشین حفاری
welders U ماشین جوشکاری
ignition generator U دینام ماشین
hydraulic machine U ماشین اب بلندکنی
welder U ماشین جوشکاری
holtz machine U ماشین هولتس
blower engine U ماشین دمنده
engine U ماشین بخار
hood bonnet U کاپوت ماشین
buldozer U ماشین اهنگری
scoops U ماشین حفاری
shear U ماشین برش
calculator mode U مد ماشین حساب
inductive machine U ماشین القائی
paper mill U ماشین کاغذسازی
carfare U کرایه ماشین
induction machine U ماشین القائی
induction machine U ماشین القایی
lathes U ماشین تراش
bumper guard U سپر ماشین
pile driving appartus U ماشین شمعکوبی
ignition switch U سویچ ماشین
lathe U ماشین تراش
calculating machine U ماشین حساب
calculating machine U ماشین محاسباتی
calculating machine U ماشین محاسبه
carload U بقدرفرفیت یک ماشین
machine designer U طراح ماشین
machinelike U ماشین وار
chauffeur U راننده ماشین
chauffeured U راننده ماشین
hooters U سوت ماشین
machine word U کلمه ماشین
hooter U سوت ماشین
automaton U ماشین خودکار
machine fault U نقص ماشین
machine equipment U تجهیزات ماشین
machine error U خطای ماشین
automatons U ماشین خودکار
machine fault U عیب ماشین
machinist's mate U ماشین ساز
machine time U وقت ماشین
machine run U اجرای ماشین
chauffeuring U راننده ماشین
machine operator U کارگردان ماشین
machine operating U عملکرد ماشین
machine oil U روغن ماشین
machine interupption U وقفه ماشین
machine learning U فراگیری ماشین
devil U با ماشین خردکردن
machine operator U اپراتور ماشین
machine operator U متصدی ماشین
machine independent U مستقل از ماشین
machine run U رانش ماشین
machine instruction U دستورالعمل ماشین
chauffeurs U راننده ماشین
machine intelligence U هوش ماشین
devils U با ماشین خردکردن
machine oriented U ماشین گرا
machine language U زبان ماشین
machine dependent U وابسته به ماشین
commutator machine U ماشین کموتاتودار
donkey engine U ماشین بخارکوچک
ditcher U ماشین نهر کن
milling machine U ماشین تراش
dish washer U ماشین طرفشویی
metal cutting tool U ماشین ابزار
machinary U ماشین الات
machine made U ساخت ماشین
machinist's mate U ماشین کار
milling machine U ماشین فرز
millwright U ماشین ساز
dump car U ماشین شهرداری
lisp machine U ماشین لیسپ
dry dredger U ماشین حفار
printing machine U ماشین چاپ
printing press U ماشین چاپ
mimeograph U ماشین تکثیر
printing presses U ماشین چاپ
machine address U نشانی ماشین
machine cycle U چرخه ماشین
machine dependent U وابسته ماشین
machine check U برسی ماشین
typists U ماشین نویس
automata U نظریه ماشین ها
machine address آدرس ماشین
machine based U مبتنی بر ماشین
machine builder U ماشین ساز
machine building U ماشین سازی
mechanical U مربوط به ماشین ها
typist U ماشین نویس
machine capacity U فرفیت ماشین
steam engine ماشین بخار
knitting machine U ماشین کش بافی
knitting machines U ماشین کش بافی
autos U ماشین سواری
auto U ماشین سواری
adders U ماشین جمع
machinery U ماشین الات
smart machine U ماشین هوشیار
treadles U رکاب ماشین
treadle U رکاب ماشین
sunchronous machine U ماشین سنکرون
typing U ماشین نویسی
desktop U ماشین حساب
drive! U برون! [با ماشین]
steam whistle U سوت ماشین
slot drilling machine U ماشین سوراخکن
slot drilling machine U ماشین مته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com