English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brick work U اجر کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
slur U باعجله کاری را انجام دادن
slurred U باعجله کاری را انجام دادن
slurring U باعجله کاری را انجام دادن
slurs U باعجله کاری را انجام دادن
active U کاری
enamel U مینا کاری کردن
backbone U گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
backbones U گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
application U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
applications U کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند
service U ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
serviced U ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
put U تعبیرکردن عازم کاری شدن
puts U تعبیرکردن عازم کاری شدن
putting U تعبیرکردن عازم کاری شدن
relief U برجسته کاری
job U ایوب مقاطعه کاری کردن
jobs U ایوب مقاطعه کاری کردن
desktop U در یک GUI فضای کاری که نمایش گرافیک از میز کار واقعی ای با نشانههای تلفن
global U 1-پشتیبان همه دادههای ذخیره شده گره ها یا ایستگاههای کاری متصل به شلکه 2-پشتیبان همه فایلهای دیسک سخت یا فایل سرور
globally U 1-پشتیبان همه دادههای ذخیره شده گره ها یا ایستگاههای کاری متصل به شلکه 2-پشتیبان همه فایلهای دیسک سخت یا فایل سرور
prime U تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
primed U تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
primes U تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
air U دم ذوب کاری
aired U دم ذوب کاری
airs U دم ذوب کاری
task U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
tasks U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
overtime U اضافه کاری
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
area U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
areas U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
advanced U پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند
effective U کاری
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
hand U کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
handing U کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
blank U دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
blankest U دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
capable U توانایی انجام کاری
wastage U تفریط کاری
conservatism U محافظه کاری
conservatism U سیاست محافظه کاری
goal U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goals U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
finishing U نازک کاری
finishing U پرداخت کاری
finishing U تمام کاری
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
fingering U پنجه گذاری انگشت کاری
holiness U پرهیز کاری لقب پاپ
shift U نوبت کاری
shifted U نوبت کاری
shifts U نوبت کاری
authority U توانایی انجام کاری
part time U برخه کاری
part-time U برخه کاری
felonies U تبه کاری
felony U تبه کاری
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
bobble U اشتباه کاری لغزش
bobbles U اشتباه کاری لغزش
blinding U صیقل کاری ساختمان
blindingly U صیقل کاری ساختمان
jig U جست و خیز سریع شیرین کاری
jigs U جست و خیز سریع شیرین کاری
engage U دست زدن به کاری
engages U دست زدن به کاری
vending machine U ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines U ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
backlog U کاری که باید انجام شود
backlogs U کاری که باید انجام شود
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
plaster U گچ کاری کردن اندود
plasters U گچ کاری کردن اندود
stucco U گچ کاری روی بنا
stucco U گچ کاری کردن
Other Matches
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
slobbery U تف کاری
feckful U کاری
intent on doing anything U کاری
plastering U گچ کاری
electroplating U اب کاری
plasterwork U گچ کاری
hypofunction U کم کاری
flower piece U گل کاری
impotency U کاری
curry powders U کاری
impotence U کاری
curry powder U کاری
currie U کاری
malfunction U کژ کاری
malfunctioned U کژ کاری
curries U کاری
parget U گچ کاری
inaction U بی کاری
under employment U کم کاری
curry U کاری
malfunctions U کژ کاری
acting U فعال کاری
squalor U کثافت کاری
anaplasty U پیوند کاری
misconduct U خلاف کاری
cloisonne U مینا کاری
decorations U زینت کاری
acrography U گچ کاری برجسته
decoration U زینت کاری
active cell U خانه کاری
cladding U روکش کاری
cladding U پوشش کاری
an active man U مرد کاری
bas-relief U برجسته کاری
an active remedy U درمان کاری
mining U معدن کاری
argentation U نقره کاری
blindage U صیقل کاری
in return U در تلافی [کاری]
chromium plating U اب کرم کاری
compulsiveness U مکرر کاری
conservativeness U محافظه کاری
contouring operation U فرم کاری
contrasuggestibility U وارون کاری
cotton plantation U پنبه کاری
counterattack U بدل کاری
crypianalysis U پنهان کاری
cementation U سیمان کاری
cementation U سمنت کاری
sew U سوزن کاری
boo boo U اشتباه کاری
brick work U سفت کاری
brickworks U سفت کاری
bumping tool U ابزار خم کاری
business hours U ساعت کاری
calk U بتونه کاری
canniness U ملاحظه کاری
cartwhip U شلاق کاری
caulking U بتونه کاری
cautiousness U احتیاط کاری
cutting off U برش کاری
plumbing U سرب کاری
extruded U چکش کاری
extrudes U چکش کاری
extruding U چکش کاری
hammering U چکش کاری
plating U روکش کاری
frustrate U بدل کاری
frustrates U بدل کاری
frustrating U بدل کاری
afforestation U جنگل کاری
workbench U محیط کاری
workbenches U محیط کاری
extrude U چکش کاری
metalwork U فلز کاری
burnishing U پرداخت کاری
energetic U جدی کاری
illumination U تذهیب کاری
illuminations U تذهیب کاری
latticework U شبکه کاری
metallurgy U فلز کاری
pique U منبت کاری
burnishing U صیقل کاری
forming U فرم کاری
Geometrical U مشبک کاری
amalgamate U ملغمه کاری
amalgamated U ملغمه کاری
amalgamates U ملغمه کاری
amalgamating U ملغمه کاری
fretwork U منبت کاری
frette U منبت کاری
fret U منبت کاری
Flugelaltar U توری کاری
brickwork U سفت کاری
glazing U شیشه کاری
elegance U ریزه کاری
smelting U ذوب کاری
forging U چکش کاری
illumination U تذهیب کاری
punching U منگنه کاری
workstation U ایستگاه کاری
workstations U ایستگاه کاری
compounding U امیزه کاری
farming U اجاره کاری
joinery U نازک کاری
welding U جوش کاری
lubrication U روغن کاری
graving U کنده کاری
drilling U مته کاری
fretwork U منبت کاری
extravagantly U با افراط کاری
neglectfulness U غفلت کاری
roughening by picking U تیشه کاری
scabbing U تیشه کاری
scrimshaw U هنرمنبت کاری
sinfulness U خطا کاری
stalactite work U مقرنس کاری
stannary U قلع کاری
steelwork U فولاد کاری
stonemasonry U سنگ کاری
studious of doing a thing U بکردن کاری
studious to do a thing U بکردن کاری
surgical operation U دست کاری
tessellation U موزاییک کاری
the manner of doing any thing U طرزانجام کاری
rice field U برنج کاری
reshaping U روانه کاری
reservedness U احتیاط کاری
parquetry U موزاییک کاری
patchery U وصله کاری
perfidiousness U خیانت کاری
plaster background U دورنمای گچ کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> U از پس کاری برآمدن
pomiculture U میوه کاری
treacherousness U خیانت کاری
probationership U ازمایش کاری
come to <idiom> U شروع کاری
purview of an occupation U حدود کاری
relievo U برجسته کاری
repetition of an act U تکرار کاری
the needful U اصل کاری
tinwork U قلع کاری
brushwork U قلممو کاری
dressing-down U چوبه کاری
off season U در دوران کم کاری
punch-up U کتک کاری
punch-ups U کتک کاری
tokenism U نمونه کاری
tour de force U شیرین کاری
prepared U آمادهانجام کاری
To follow up (trace) something. U پی کاری را گرفتن
touch off <idiom> U شروع کاری
you are welcome U کاری نکردم
workspace U فضای کاری
working storage U انباره کاری
to reproach an act U کاری را بد دانستن
toryism U محافظه کاری
trephination U مته کاری
trephine U مته کاری
turnery U تراش کاری
turnery U منبت کاری
ultraism U افراط کاری
wood carving U منبت کاری
work area U ناحیه کاری
work year U سال کاری
workgroup U گروه کاری
working set U مجموعه کاری
working storage U حافظه کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it . U تو کجای کاری
d. touch U نازک کاری
factorage U حق العمل کاری
fairing U صیقل کاری
fal lal U ریزه کاری
fiendishness U تبه کاری
figuration U شیرین کاری
in return U درعوض [کاری]
finishing touches U دست کاری
flagitiousness U تبه کاری
folding machine U دستگاه خم کاری
folding press U پرس خم کاری
by way of reciprocation U درعوض [کاری]
by way of reciprocation U به جای [کاری]
in return U به جای [کاری]
delicacy of touch U ریزه کاری
brocade U زری کاری
disguised underemployment U کم کاری پنهان
discreetness U احتیاط کاری
discreetnss U احتیاط کاری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com