English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 26 (7748 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
engage U بکارگماشتن
engage U گرفتن استخدام کردن
engage U نامزدکردن متعهد کردن
engage U از پیش سفارش دادن
engage U مجذوب کردن درهم انداختن
engage U گیردادن گروگذاشتن
engage U گرودادن
engage U ضامن کردن
engage U عهد کردن
engage U قول دادن
engage U درگیر شدن
engage U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engage U متعهد کردن
engage U متعهد شدن
engage U استخدام کردن
engage U مشغول کردن
engage U دست زدن به کاری
engage U گیرکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to engage somebody as somebody U کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
to engage yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
to engage in something [in doing] something U خود را به چیزی [کاری] مشغول کردن
To engage someone in conversation . U کسی را بحرف کشیدن
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
pre engage U از پیش بکار گماشتن
To amuse someone . To engage someones attention. U سر کسی را گرم کردن
To amuse someone . to engage someones attention . U سر کسی را گرم کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com