Total search result: 201 (11 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
by comparison U |
وقتی مقایسه می شوند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
literal U |
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند |
 |
 |
routine U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
routinely U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
routines U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
local area network U |
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN |
 |
 |
vertical U |
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند |
 |
 |
pitch U |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
 |
 |
pitches U |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
 |
 |
volatility U |
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده |
 |
 |
key |
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند |
 |
 |
cases U |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
 |
 |
case U |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
 |
 |
rollover U |
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند |
 |
 |
logs U |
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید |
 |
 |
log U |
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید |
 |
 |
AUTOEXEC.BAT U |
فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند |
 |
 |
leap frog test U |
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند |
 |
 |
Startup folder U |
پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند |
 |
 |
read U |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
 |
 |
reads U |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
 |
 |
to contrast [with] U |
مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه] |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
printed circuit U |
ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند |
 |
 |
printed circuit board U |
ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند |
 |
 |
deletion U |
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد |
 |
 |
optical U |
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری |
 |
 |
saddle bag U |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
 |
 |
sequential U |
داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند |
 |
 |
overlaying U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlay U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
trafficking U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
traffic U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
traffics U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
trafficked U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
overlays U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
activity U |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
 |
 |
activities U |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
 |
 |
batch processing U |
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند |
 |
 |
stacked U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
stack U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
stacks U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
end U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
detect U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
ended U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
detected U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
ends U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
detecting U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detects U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
saturated colour U |
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند |
 |
 |
vdt U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
VDUs U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
VDU U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
exjunction U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
 |
 |
difference U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
 |
 |
EXOR U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
 |
 |
differences U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
 |
 |
exclusive U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
 |
 |
subroutine U |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
 |
 |
NAND function U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
 |
 |
symmetric difference U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
 |
 |
dispersion U |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
 |
 |
equality U |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
 |
 |
except U |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
 |
 |
bubble sort U |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
 |
 |
row U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
rowed U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
rows U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
collation U |
مقایسه |
 |
 |
comparisons U |
مقایسه |
 |
 |
datum line U |
خط مقایسه |
 |
 |
collations U |
مقایسه |
 |
 |
analogies U |
مقایسه |
 |
 |
analogy U |
مقایسه |
 |
 |
comparison U |
مقایسه |
 |
 |
resemblance U |
مقایسه |
 |
 |
logical comparison U |
مقایسه منطقی |
 |
 |
incommensurable U |
مقایسه ناپذیر |
 |
 |
incomparable U |
غیرقابل مقایسه |
 |
 |
incomparability U |
مقایسه ناپذیری |
 |
 |
incomparable U |
مقایسه ناپذیر |
 |
 |
to draw comparisons U |
مقایسه کردن |
 |
 |
contrast U |
مقایسه کردن |
 |
 |
contrasts U |
مقایسه کردن |
 |
 |
contrasting U |
مقایسه کردن |
 |
 |
refrence U |
مبنای مقایسه |
 |
 |
parity error U |
خطای مقایسه |
 |
 |
parity error U |
غلط مقایسه |
 |
 |
parity checking U |
بازبینی مقایسه |
 |
 |
parity bit U |
بیت مقایسه |
 |
 |
odd parity U |
مقایسه فرد |
 |
 |
to make comparisons U |
مقایسه کردن |
 |
 |
contrasted U |
مقایسه کردن |
 |
 |
frequency comparison U |
مقایسه فرکانس |
 |
 |
datum U |
سطح مقایسه |
 |
 |
comparison operator U |
عملگر مقایسه |
 |
 |
comparing U |
مقایسه کردن |
 |
 |
compared U |
مقایسه کردن |
 |
 |
comparator U |
مقایسه کننده |
 |
 |
compare U |
مقایسه کردن |
 |
 |
comparableness U |
قابلیت مقایسه |
 |
 |
no parity U |
عدم مقایسه |
 |
 |
comparatively U |
بطور مقایسه |
 |
 |
comparison U |
روش مقایسه |
 |
 |
compares U |
مقایسه کردن |
 |
 |
assimilatc U |
مقایسه نمودن |
 |
 |
comparisons U |
روش مقایسه |
 |
 |
cf U |
مقایسه شود |
 |
 |
even parity U |
مقایسه زوج |
 |
 |
analogous U |
قابل مقایسه |
 |
 |
A comparison of theory and practice. U |
مقایسه ای از نظری و عمل. |
 |
 |
a comparison of the brain to a computer U |
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر |
 |
 |
between U |
دربین درمقام مقایسه |
 |
 |
incomparability U |
غیر قابل مقایسه |
 |
 |
incomparably U |
بطور غیرقابل مقایسه |
 |
 |
measure U |
مقایسه کردن سنجش |
 |
 |
to bear comparison with U |
قابل مقایسه بودن با |
 |
 |
to stand comparison with U |
قابل مقایسه بودن با |
 |
 |
a beauty and an elegance beyond [ without] compare U |
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه |
 |
 |
comparably U |
بطور قابل مقایسه |
 |
 |
to compare oppsites U |
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن |
 |
 |
comparator U |
وسیله انجام مقایسه |
 |
 |
comparative philology U |
علم مقایسه زبانها |
 |
 |
paired comparisons method U |
روش مقایسه جفتی |
 |
 |
comparative gage U |
دستگاه مقایسه کننده |
 |
 |
Next to you I'm slim. U |
در مقایسه با تو من لاغر هستم. |
 |
 |
table comparator U |
مقایسه کننده نوارها |
 |
 |
tape comparator U |
مقایسه کننده نوار |
 |
 |
That's a poor comparison. U |
این مقایسه ای نا مناسب است. |
 |
 |
not a patch on U |
به هیچ طرف مقایسه نیست با |
 |
 |
VBScript U |
مقایسه شود با JAVA SCRIPT |
 |
 |
comparable U |
قابلیت مقایسه قیاس پذیر |
 |
 |
a comparison of men's salaries with those of women U |
مقایسه حقوق مردان با زنان |
 |
 |
document comparison utility U |
برنامه کمکی مقایسه مدارک |
 |
 |
comparable U |
آنچه قابل مقایسه نیست |
 |
 |
proportion U |
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین |
 |
 |
proportions U |
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین |
 |
 |
to drow a p between two U |
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن |
 |
 |
relational database management system U |
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند |
 |
 |
comparable U |
قابل مقایسه مانند کردنی |
 |
 |
priority U |
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین |
 |
 |
parity error U |
اشتباه مقایسه خطای توازن |
 |
 |
priorities U |
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین |
 |
 |
relative U |
آنچه با دیگری مقایسه شود |
 |
 |
relational database U |
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند |
 |
 |
The comparison is misleading [flawed] . U |
مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است. |
 |
 |
job U |
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها |
 |
 |
to be out of all proportion to something U |
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی |
 |
 |
jobs U |
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها |
 |
 |
a comparison between European and Japanese schools U |
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی |
 |
 |
Today's weather is mild by comparison. U |
در مقایسه هوای امروز ملایم است. |
 |
 |
cost effectiveness U |
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها |
 |
 |
collating U |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
 |
 |
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U |
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا |
 |
 |
collate U |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
 |
 |
collates U |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
 |
 |
index number U |
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص |
 |
 |
collated U |
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب |
 |
 |
Comparison with other countries is extremely interesting. U |
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است. |
 |
 |
By [In] comparison with the French, the British eat far less fish. U |
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند. |
 |
 |
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U |
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود. |
 |
 |
Participation rates are low compared to international standards. U |
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است . |
 |
 |
collating U |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
 |
 |
collate U |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
 |
 |
collated U |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
 |
 |
collates U |
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع |
 |
 |
move of pattern U |
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه] |
 |
 |
Dhrystone benchmark U |
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر |
 |
 |
summation check U |
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن |
 |
 |
dry cell battery U |
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery |
 |
 |
some time U |
یک وقتی |
 |
 |
ever since U |
از وقتی که |
 |
 |
until U |
وقتی که |
 |
 |
until U |
تا وقتی که |
 |
 |
somewhen U |
در یک وقتی |
 |
 |
synchronism U |
هم وقتی |
 |
 |
some time or other U |
یک وقتی |
 |
 |
phosphor U |
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون |
 |
 |
spellcheck U |
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر |
 |
 |
benchmark U |
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست |
 |
 |
benchmarks U |
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست |
 |
 |
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U |
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد. |
 |
 |
there is a time for everything U |
هرکاری وقتی |
 |
 |
since U |
از وقتی که چون که |
 |
 |
activity U |
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند |
 |
 |
doubled U |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
 |
 |
activities U |
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند |
 |
 |
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U |
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند. |
 |
 |
pair exchange sorting algorithm U |
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده |
 |
 |
double U |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
 |
 |
doubled up U |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
 |
 |
At that point [stage] , ... U |
وقتی که موقعش رسید... |
 |
 |
There is no time left . U |
دیگر وقتی نمانده |
 |
 |
on request U |
وقتی که درخواست بشود |
 |
 |
it never rains but it pours U |
وقتی که می ایدپشت سر هم می اید |
 |
 |
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. U |
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند.. |
 |
 |
lapped U |
زانوی کسی وقتی که می نشینند |
 |
 |
associated document U |
وقتی فایل را انتخاب می کنید |
 |
 |
lap U |
زانوی کسی وقتی که می نشینند |
 |