English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
sight U بینایی
visions U بینایی
spectral U بینایی
vision U بینایی
sights U بینایی
perspectives U بینایی
eyes U بینایی
perspective U بینایی
eyesight U بینایی
eye U بینایی
perceptivity U بینایی
second sight U بینایی
eyeing U بینایی
spectrum U بینایی
eying U بینایی
visual purple U ارغوان بینایی
emmetropis U بینایی طبیعی
emmetropia U بینایی طبیعی
nervus opticus U عصب بینایی
monochromatism U بینایی تک فامی
quick sight U بینایی تیز
monocular vision U بینایی یک چشمی
facial vision U بینایی صورتی
dichromatism U بینایی دوفامی
scotopia U بینایی در تاریکی
rhodopsin U ارغوان بینایی
optic U وابسته به بینایی
discernment U بصیرت بینایی
trichromatism U بینایی سه فامی
the sense of sight U حس بینایی یا باصره
optic nerve U عصب بینایی
visual acuity U تیزی بینایی
optometer U بینایی سنج
visual yellow U زرد بینایی
vision test U ازمون بینایی
visive U وابسته به بینایی
visual axis U محور بینایی
tunnel vision U بینایی کانونی
optometry U بینایی سنجی
far point U برد بینایی
optics U علم بینایی
asthenopia U ضعف بینایی
field of vision U میدان بینایی
photopia U بینایی درنورزیاد
perimeters U میدان سنج بینایی
manoptoscope U برتری سنج بینایی
xanthocyanopsia U بینایی زرد- ابی
perimeter U میدان سنج بینایی
kenning U نگاه قدرت بینایی
perceptiveness U بینایی قوه مشاهده
paropsis U خراب شدن بینایی
optometric service U قسمت بینایی سنجی
test chart U لوحه بینایی سنجی
astigmatism U ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
optical instruments U الات وابسته به بینایی
ametropia U نقص انکساری بینایی
campimeter U میدان سنج بینایی
orthoptic U درست کننده نقص بینایی
his sight could p darkness U بینایی وی تاریکی رامی شکافت
orthoptic U وابسته به اصلاح نقص بینایی
hemeralopia U کمی بینایی در نور زیاد
observation U دیدبانی
espial U دیدبانی
observations U دیدبانی
eye glass U شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service U بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
observing sector U قطاع دیدبانی
radar quardship U دیدبانی بارادار
observations U دیدبانی اتش
visual observation U دیدبانی بصری
reported U گزارش دیدبانی
watch tower U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
observe U دیدبانی کردن
watchtowers U برج دیدبانی
observed U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
o o line U خط تقسیم دیدبانی
visual observation U دیدبانی با چشم
o o line U خط دیدبانی سپاه
observation post U پست دیدبانی
observation sector U قطاع دیدبانی
observing sector U منطقه دیدبانی
beacon U برج دیدبانی
observes U دیدبانی کردن
observation U دیدبانی اتش
watchtower U برج دیدبانی
neglecting U دیدبانی نکنید
ground observation U دیدبانی زمینی
neglected U دیدبانی نکنید
report U گزارش دیدبانی
neglect U دیدبانی نکنید
flank observation U دیدبانی جناحی
air observation U دیدبانی هوایی
loop-hole U سوراخ دیدبانی
aerial observation U دیدبانی هوایی
army of observation U عده دیدبانی
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
direct observation U دیدبانی مستقیم
neglects U دیدبانی نکنید
reports U گزارش دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
astronomic observation U دیدبانی نجومی
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
loophole U سوراخ دیدبانی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
radar beacon U برج دیدبانی رادار
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
tog method U روش دیدبانی محوری
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
observed fire U تیر دیدبانی شده
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
optical U مربوط به دیدبانی بصری
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com