English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (6923 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spots U نقطه
spots U خال
spots U مکان
spots U محل
spots U لکه لک
spots U موضع
spots U زمان مختصر لحظه
spots U لکه دارکردن
spots U لکه دارشدن
spots U باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spots U کشف کردن اماده پرداخت
spots U فوری
spots U بجااوردن
spots U تشخیص دادن
spots U کشف کردن دیدن
spots U جا
spots U مشاهده کردن گلوله ها
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots U در محل
spots U درجا
spots U تنظیم تیر کردن
spots U مسافت یابی کردن
spots U کمان
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots U نقدا"
spots U به طور نقد
spots U لکه موضع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To know someone blind spots. U رگ خواب کسی را بدست آوردن
temperature spots U نواحی دماگیر
it is marked with spots U نشان ان خالهایی است که دارد
beauty spots U خال زیبایی
beauty spots U خال کوچک
beauty spots U خال
hot spots U نقطه داغ
hot spots U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
blind spots U نقطه ضعف
blind spots U نقطه کور
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
Recent search history Forum search
1ترک عادت موجب مرض است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com