Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
portable appliance
U
وسیله برقی دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pallet jack
U
جرثقیل دستی
[یا برقی]
با دو شاخه
lifting cart
U
جرثقیل دستی
[یا برقی]
با دو شاخه
pallet truck
U
جرثقیل دستی
[یا برقی]
با دو شاخه
appliance
U
وسیله برقی
electroreceptive device
U
وسیله برقی
appliances
U
وسیله برقی
receiving apparatus
U
وسیله برقی
current consuming device
U
وسیله برقی
automatize
U
خودکار کردن یک وسیله دستی
scissored wool
U
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
crafts
U
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
craft
U
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
paddling
U
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddle
U
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddled
U
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddles
U
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
distaff
U
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
mouses
U
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouse
U
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
data tablet
U
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
vacuum
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
scanners
U
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner
U
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
manual
U
دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
power traverse
U
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
U
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshake
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
U
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
U
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
powering
U
برقی
power
U
برقی
galvanic
U
برقی
powers
U
برقی
electric
U
برقی
powered
U
برقی
electricians mate
U
برقی
electrical
U
برقی
before you know it
U
برقی
phase
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
U
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
power
U
دستگاه برقی
hot-plates
U
اجاق برقی
power
U
توان برقی
cable cars
U
تراموای برقی
chain saw
U
اره برقی
electric power
U
توان برقی
electrise
U
برقی کردن
powered
U
توان برقی
powered
U
دستگاه برقی
electric thermometer
U
دماسنج برقی
non electric
U
غیر برقی
chain saws
U
اره برقی
electropathy
U
معالجه برقی
powering
U
توان برقی
electric soldering iron
U
هویه برقی
cable car
U
تراموای برقی
vacuum cleaners
U
جاروی برقی
patent leather
U
چرم برقی
electric flux
U
شاره برقی
electric furnace
U
کوره برقی
refrigerators
U
یخچال برقی
electrified
U
برقی کردن
refrigerator
U
یخچال برقی
electric furnace
U
بوته برقی
power turret
U
برجک برقی
trolleys
U
واگن برقی
vacuum cleaner
U
جاروی برقی
electric spectrum
U
طیف برقی
electric fluid
U
سیال برقی
power broom
U
جاروی برقی
hot-plate
U
اجاق برقی
hot plate
U
اجاق برقی
thermoelectric
U
گرما برقی
power blower
U
دمنده برقی
escalator
U
پله برقی
powering
U
دستگاه برقی
all electric
U
تماما"برقی
electric candle
U
شمع برقی
three unit electrical system
U
دستگاه سه برقی
electric brake
U
ترمز برقی
electric arch
U
قوس برقی
before you can say knife
U
برقی ناگهان
electric amalgam
U
ملغمه برقی
electric , drill
U
مته برقی
dual magneto
U
مگنت دو برقی
dual ignition
U
احتراق دو برقی
trams
U
واگن برقی
tram
U
واگن برقی
elements
U
سازه برقی
element
U
سازه برقی
electric charge
U
بار برقی
electromotor
U
موتور برقی
moving staircase
U
پله برقی
powers
U
توان برقی
powers
U
دستگاه برقی
electrometallurgy
U
متالورژی برقی
trolley
U
واگن برقی
electromagnet
U
اهنربای برقی
escalator
U
پله برقی
electric machine
U
دستگاه برقی
electric light
U
روشنایی برقی
moving stairway
U
پله برقی
electric iron
U
اطو برقی
electric cushion
U
بالش برقی
electric current
U
جریان برقی
electric cleaner
U
جارو برقی
electrochemical
U
برقی- شیمیایی
electrotype
U
قالب برقی
electrical resistance
U
مقاومت برقی
electrical discharge
U
تخلیه برقی
electrical conductor
U
رسانای برقی
electrotherapeutics
U
درمان برقی
electrification
U
برقی کردن
electrical circuit
U
مدار برقی
electrifying
U
برقی کردن
electric welding
U
جوش برقی
electrical shant
U
مهار برقی
electrical series
U
زوجهای برقی
thermistor
U
رزیستور برقی
moving staircase
U
پله برقی
frigidaire
U
یخچال برقی
two unit system
U
دستگاه دو برقی
vulcanizer
U
جوشکار برقی
trolly
U
واگن برقی
trolleybus
U
اتوبوس برقی
trolley car
U
اتوبوس برقی
vulcanization
U
جوش برقی
triple ignition
U
احتراق سه برقی
electrical induction
U
القای برقی
foud royant a
U
سکته برقی
electrical energy
U
انرژی برقی
thermoelectric
U
دما برقی
electric welding
U
جوشکاری برقی
electrifies
U
برقی کردن
electric train
U
قطار برقی
electrotype
U
چاپ برقی
electric heater
U
بخاری برقی
electric shock
U
ضربه برقی
trolley bus
U
اتوبوس برقی
trolley buses
U
اتوبوس برقی
electrothermal printer
U
چاپگرحرارتی برقی
eletro luminescence
U
لومینسانس برقی
electrical sheet
U
ورقهای برقی
electric shocks
U
ضربه برقی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com