English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5928 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extract U اقتباس کردن
extracted U اقتباس کردن
adopt U اقتباس کردن
extracting U اقتباس کردن
adapt U اقتباس کردن
adopting U اقتباس کردن
extracts U اقتباس کردن
adopts U اقتباس کردن
adapts U تعدیل کردن اقتباس کردن
adapting U تعدیل کردن اقتباس کردن
adopts U اتخاذ کردن اقتباس کردن
adopting U اتخاذ کردن اقتباس کردن
derivations U اقتباس
derivation U اقتباس
excerption U اقتباس
adaptations U تطبیق اقتباس
quotations U اقتباس عبارت
quotation U اقتباس عبارت
adaption U تطبیق اقتباس
quoteworthy U قابل اقتباس
adaptation U تطبیق اقتباس
extraction U اقتباس اصل
snippel U قطعه اقتباس شده
it is a passage from gulistan U اقتباس از گلستان است
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
textualist U کسیکه درنقل یا اقتباس عبارات چالاک است
cento U قطعه یاتصنیفی که از چند جا اقتباس شده باشد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
low comedy U نمایشنامه مضحکی که اززندگی مردم طبقه سوم اقتباس شده
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
strike root U ریشه کردن گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
obtained U فراهم کردن گرفتن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
circle U گرفتن احاطه کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
circles U گرفتن احاطه کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
track down a person U رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
overestimate U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimates U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating U غلو کردن دست بالا گرفتن
takle U به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
slurred U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
early weaning U از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
gets U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
get U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
getting U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slurring U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
This is plain highway robbery . U این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com