English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
necessity U نیاز نیازمندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
neediness U نیازمندی
necessitousness U نیازمندی
requirement U نیازمندی
needily U از روی نیازمندی
needfully U از روی نیازمندی
lacks U کمبود نیازمندی
necessitously U از روی نیازمندی
lacked U کمبود نیازمندی
crying need U نیازمندی مبرم
dependency U بستگی نیازمندی
dependencies U بستگی نیازمندی
lack U کمبود نیازمندی
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
needing U نیازمندی در احتیاج داشتن
need U نیازمندی در احتیاج داشتن
penury U تنگدستی نیازمندی زیاد
needed U نیازمندی در احتیاج داشتن
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
needed U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
need U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needing U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
plug compatible manufacurer U شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
demand U نیاز
needed U نیاز
needless U بی نیاز
self-sufficient U بی نیاز
need U نیاز
self sufficing U بی نیاز
want U نیاز
requirement U نیاز
demand U نیاز
need U نیاز
needing U نیاز
requirement U نیاز
demanded U نیاز
demands U نیاز
social need U نیاز اجتماعی
structural requirement U نیاز استاتیکی
succorance need U نیاز مهرطلبی
urgency of need U ضرورت نیاز
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
self-evident U بی نیاز از اثبات
cognizance need U نیاز شناخت
quasi need U شبه نیاز
self explaining U بی نیاز از توصیف
manifest need U نیاز اشکار
construction need U نیاز سازندگی
n achievement U نیاز پیشرفت
capital requirement U نیاز سرمایه
need gratification U ارضای نیاز
agamic U بی نیاز ازتخم نر
nurturance need U نیاز مهرورزی
affiliation need U نیاز پیوندجویی
achievement need U نیاز پیشرفت
self explanatory U بی نیاز از توصیف
requirement U مورد نیاز
prerequisites U پیش نیاز
prerequisite U پیش نیاز
n affiliation U نیاز پیوندجویی
self contained U برون بی نیاز
felt need U نیاز هشیار
wanted U نقصان نیاز
demands U نیاز احتیاج
sweet nothings U راز و نیاز
demanded U نیاز احتیاج
demand U نیاز احتیاج
want U نقصان نیاز
deference need U نیاز دنباله روی
dominance need U نیاز سلطه گری
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
obviating U رفع نیاز کردن
obviates U رفع نیاز کردن
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
need press theory U نظریه نیاز- فشار
obviated U رفع نیاز کردن
floor space occupied U فضای مورد نیاز
obviate U رفع نیاز کردن
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
criminal court U راز و نیاز کردن
custom ROM U مین نیاز مشتری
lime requirement U اهک مورد نیاز
defendance need U نیاز خویشتن پایی
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
requirements U آنچه مورد نیاز است
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
common goods U کالای مورد نیاز عموم
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
require U نیاز داشتن لازم بودن
required U نیاز داشتن لازم بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
dynamic U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
dynamically U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
customizing U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
storage U حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
customized U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
customizes U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
customises U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
customize U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
autos U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
customised U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
prompt U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
interrupts U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupting U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
overlays U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
overlaying U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
prompted U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompts U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
free issue system U سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
multiphase program U برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com