English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
result U ناشی شدن نتیجه
resulted U ناشی شدن نتیجه
resulting U ناشی شدن نتیجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
complement U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements U 1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
carried U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
Other Matches
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion <idiom> U نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
foregone conclusion U نتیجه حتمی نتیجه مسلم
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
Due to U ناشی از
dilettanti U ناشی
descended U ناشی
amateurish U ناشی
resulting U ناشی
dilettante U ناشی
maladroit U ناشی
resultant U ناشی
resulted U ناشی
even tual U ناشی
therefrom U ناشی از ان
on account of somebody [something] U ناشی از
due U ناشی از
muff U ناشی
muffed U ناشی
muffing U ناشی
muffs U ناشی
skill less U ناشی
skilless U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
result U ناشی
ill U ناشی
mala filde U ناشی
dilettantes U ناشی
toxic U ناشی از زهراگینی
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
rise U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
issue U ناشی شدن
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
issues U ناشی شدن
internal U ناشی ازدرون
emanating U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
awkward U بی لطافت ناشی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
sequent U منتج ناشی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
gaucherie U ناشی گری
gremie U بی تجربه و ناشی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
tisy U ناشی از مستی
variorum U ناشی ازچندمنبع
unskil U ناشی بی مهارت
unperfect U ناشی نابلد
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
rhapsodical U ناشی از احساسات
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
guttural U ناشی از گلو
novice U ادم ناشی
novices U ادم ناشی
rise U ناشی شدن از
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
issued U ناشی شدن
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
occupation disease U امراض ناشی از کار
pot valour U دلپری ناشی از مستی
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
rube U ادم دهاتی ناشی
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
proceeded U ناشی شدن از عایدات
short sighted U ناشی از کوته نظری
shear stress U تنش ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear crack U ترک ناشی از برش
renunciative U ناشی از انکار نفس
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
impiteous U ناشی از سخت دلی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
renunciatory U ناشی از انکار نفس
ravening U حریص ناشی از حرص
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
wind wave U موج ناشی از باد
ebb current U جریان ناشی از افت اب
wind wave U خیز اب ناشی از باد
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
inexpertly U ازروی ناشی گری
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
war risks U خطرات ناشی از جنگ
arise U رخ دادن ناشی شدن
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
well meaning U ناشی از قصد خوب
well-meaning U ناشی از قصد خوب
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
flows U ناشی شدن فلو
proceed U ناشی شدن از عایدات
internal U باطنی ناشی ازدرون
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
laity U مردم غیر روحانی ناشی
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
derive U ناشی شدن از منتج کردن
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
derives U ناشی شدن از منتج کردن
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
lummox U ادم ناشی وخام دست
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
high cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
eddy loss U افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com