English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
store of value U منبع ارزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ups U منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source U منبع خطی منبع شبکه
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
wellspring U منبع
source code U کد منبع
pooled U منبع
pools U منبع
resource U منبع
water supplies U منبع اب
resourc U منبع
hotbed U منبع
hotbeds U منبع
water supply U منبع اب
pool U منبع
water system U منبع اب
cistern U منبع
cisterns U منبع
cisterns U منبع اب
receptacle U منبع
receptacles U منبع
rootstock U منبع
reference U منبع
origin U منبع
origins U منبع
fountain U منبع
fountains U منبع
references U منبع
cistern U منبع اب
small reservoir at well top U منبع
fount U منبع
supply U منبع
supplied U منبع
source U منبع
head spring U منبع
supplying U منبع
elevator boot U منبع بالابر
energizer U منبع انرژی
source language U زبان منبع
source document U سند منبع
source data U دادههای منبع
source computer U کامپیوتر منبع
noises U منبع تغذیه
noise U منبع تغذیه
energy supply U منبع انرژی
excitation source U منبع برانگیختگی
source program U برنامه منبع
electron emitter U منبع الکترون
thermal reservoir U منبع گرما
thermal reservoir U منبع گرمایی
source routine U روال منبع
source register U ثبات منبع
power supplay U منبع تغذیه
source of power U منبع انرژی
source of power U منبع قدرت
source listing U لیست منبع
elevated tanke U منبع اب هوائی
system resource U منبع سیستم
second source U منبع دوم
data source U منبع داده
light point U منبع روشنایی
light source U منبع نور
power supply U منبع انرژی
power supply U منبع تغذیه
lighting source U منبع روشنایی
power supplay U منبع قدرت
power source U منبع قدرت
magnetic storage U منبع مغناطیسی
resource U منبع ممر
mains supply U منبع شبکه
attack origine U محل یا منبع تک
aliunde U از منبع دیگر
agency of communications U منبع ارتباط
message source U منبع پیام
isogenous U دارای یک منبع
current supply U منبع جریان
fountainhead U منبع خبر
grid bias supply U منبع ولتاژشبکه
cooling water supply U منبع اب سرد
heat supply U منبع حرارتی
cold water supply U منبع ابسرد
cold body U منبع سرد
illuminant U منبع نور
resource sharing U اشتراک منبع
resource management U مدیریت منبع
resource file U فایل منبع
resource allocation U اختصاص منبع
image source U منبع تصویر
radiation source U منبع تشعشع
incandescent source U منبع ملتهب
information source U منبع اطلاعات
neutron source U منبع نوترون
source U منبع برق
wellhead U منبع چشمه
mined U منبع مامن
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
voltage source U منبع ولتاژ
authority U منبع موثق
original U منبع سرچشمه
voltage source U منبع الکتریسیته
mines U منبع مامن
voltage source U منبع قدرت
source U منبع منشاء
mine U منبع مامن
originals U منبع سرچشمه
bonanza U منبع عایدی مهم
cisterns U حوضچه ارامش منبع
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
light source colour U رنگ منبع نور
goldmine U منبع در آمد سرشار
x ray source U منبع اشعه رونتگن
gravy train U منبع در امد نامشروع
resource sharing U اشتراک گذاشتن منبع
authority U منبع صحیح و موثق
bonanzas U منبع عایدی مهم
non renewable resource U منبع بازگشت ناپذیر
turn-offs U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn off U قط ع منبع تغذیه یک ماشین
welding source U منبع جریان جوش
voltage source U منبع فشار الکتریکی
cistern U حوضچه ارامش منبع
source data automation U خودکاری داده منبع
non renewable resource U منبع تجدید ناپذیر
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
line source U منبع خطی شکل
source listing U لیست برداری منبع
switched U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
magnetic energy storage U منبع انرژی مغناطیسی
site of the find U منبع [باستان شناسی]
motors U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
low voltage supply U منبع فشار ضعیف
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
power supply switch U کلید منبع تغذیه
electronic power supply U منبع تغذیه الکترونیکی
power supply cable U کابل منبع قدرت
power supply cable U کابل منبع تغذیه
archeological site U منبع [باستان شناسی]
provenance U منبع [باستان شناسی]
internal power supply U منبع تغذیه داخلی
switches U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
goldmines U منبع در آمد سرشار
radix U پایه منبع اصلی
adscititious U دارای منبع خارجی
low frequency source U منبع فرکانس پایین
gravy trains U منبع در امد نامشروع
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
candlepower U شدت نور یک منبع
mechanical energy reservoir U منبع انرژی الکتریکی
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
symbolically U نوشتن برنامه به زبان منبع
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
symbolic U نوشتن برنامه به زبان منبع
lay in <idiom> U ذخیره منبع وموجودی چیزی
ghost signals U علایم راداری بدون منبع
mains electricity U منبع الکتریسیته محلی مشتریان
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy trains U منبع درامد بدون زحمت
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains power supply unit U واحد منبع تغذیه شبکه
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy train U منبع درامد بدون زحمت
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
switched U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
data packet U منبع ارسال سری داده در یک بسته
turn on U وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switches U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
outputs U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
bare base U فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sags U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sagged U کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com