English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
batch U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batches U قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adding U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
putting U قرار دادن داده در پشته
dates U قرار دادن داده در یک متن
date U قرار دادن داده در یک متن
put U قرار دادن داده در پشته
puts U قرار دادن داده در پشته
capturing U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
capture U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
captures U قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
archive U قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
jobs U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
job U فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
dry run U اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
strobe U سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
Babies should be classified as antidepressants. U نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
authorized U در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
cellars U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar U محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gaps U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gap U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gathered U نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gather U نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
installed <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
appointed <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
deployed <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
applied <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
inserted <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
duct U لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
packet U گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
packets U گروه بیت داده که به صورت گروهی از یک گره به دیگری روی شبکه ارسال می شوند
firmware U RO قرار داده شده است ابزار استوار
packing U برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
integral controller U واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
immediate U دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
sequences U بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
sequence U بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
slip sheet U صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
sequence U تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
sequences U تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
down line processor U پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
cordon bleu U گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
row U قرار دادن
lay U قرار دادن
parked U قرار دادن
set U قرار دادن
rowed U قرار دادن
sets U قرار دادن
parks U قرار دادن
superpose U قرار دادن
underexpose U قرار دادن
putting U قرار دادن
puts U قرار دادن
rows U قرار دادن
placements U قرار دادن
placement U قرار دادن
setting up U قرار دادن
put U قرار دادن
relative location U قرار دادن
posit U قرار دادن
individuate U تک قرار دادن
makes U قرار دادن
locating U قرار دادن
park U قرار دادن
settles U قرار دادن
make U قرار دادن
locates U قرار دادن
pack U قرار دادن
locate U قرار دادن
lodged U قرار دادن
settle U قرار دادن
located U قرار دادن
lays U قرار دادن
lodge U قرار دادن
packs U قرار دادن
lodges U قرار دادن
binary coded decimal U سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
worded U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
shuttle U ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
DD/D U نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
range U در طبقه قرار دادن
encapsulate U در محفظهای قرار دادن
encapsulates U در محفظهای قرار دادن
doubted U موردتردید قرار دادن
doubting U موردتردید قرار دادن
doubts U موردتردید قرار دادن
utilises U در دسترس قرار دادن
ranged U در طبقه قرار دادن
place at disposal U در دسترس قرار دادن
utilize U در دسترس قرار دادن
ranges U در طبقه قرار دادن
lead by the nose U الت قرار دادن
treat U موردعمل قرار دادن
utilises U مورداستفاده قرار دادن
treated U موردعمل قرار دادن
treats U موردعمل قرار دادن
doubt U موردتردید قرار دادن
utilised U در دسترس قرار دادن
back-up U پشت قرار دادن
utilizes U مورداستفاده قرار دادن
utilizing U در دسترس قرار دادن
plebeianize U جزوتوده قرار دادن
laminate U رویهم قرار دادن
modeled U نمونه قرار دادن
compacts U تنگ هم قرار دادن
modelled U نمونه قرار دادن
utilize U مورداستفاده قرار دادن
models U نمونه قرار دادن
compacting U تنگ هم قرار دادن
couched U درلفافه قرار دادن
model U نمونه قرار دادن
utilised U مورداستفاده قرار دادن
utilising U مورداستفاده قرار دادن
couches U درلفافه قرار دادن
inprocess U درجریان قرار دادن
utilizes U در دسترس قرار دادن
back up U پشت قرار دادن
boxed U قرار دادن در یک جعبه
couch U درلفافه قرار دادن
utilizing U مورداستفاده قرار دادن
utilising U در دسترس قرار دادن
prifixal U در جلوچیزی قرار دادن
enfilade U روبروی هم قرار دادن
places U قرار دادن گماردن
put in U قرار دادن چیزی در
sides U در یکسو قرار دادن
place U قرار دادن گماردن
compact U تنگ هم قرار دادن
to put down U پایین قرار دادن
put to U در تنگنا قرار دادن
oppress U درمضیقه قرار دادن
oppresses U درمضیقه قرار دادن
include U قرار دادن شمردن
includes U قرار دادن شمردن
encapsulating U در محفظهای قرار دادن
to lead by the nose U الت قرار دادن
prefers U جلو قرار دادن
lapped U رویهم قرار دادن
prifix U در جلوچیزی قرار دادن
collimate U موازی قرار دادن
subjected U در معرض قرار دادن
meddle U در وسط قرار دادن
subjecting U در معرض قرار دادن
pile up <idiom> U روی هم قرار دادن
meddled U در وسط قرار دادن
subjects U در معرض قرار دادن
colocate U در مجاور هم قرار دادن
meddles U در وسط قرار دادن
colocate U درمجاورت هم قرار دادن
compacted U تنگ هم قرار دادن
subject U در معرض قرار دادن
placing U قرار دادن گماردن
prefer U جلو قرار دادن
mans U قرار دادن سرنشین
oppressing U درمضیقه قرار دادن
emplace U در محلی قرار دادن
pronate U دمر قرار دادن
sandwiches U در تنگنا قرار دادن
obligate U در محظور قرار دادن
preferring U جلو قرار دادن
man U قرار دادن سرنشین
lap U رویهم قرار دادن
set of the sails U قرار دادن بادبانها
impacts U زیرفشار قرار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com