English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interceptor U هواپیمای رهگیر
interceptors U هواپیمای رهگیر
fighter interceptor U هواپیمای جنگنده رهگیر
cut off attack U تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
delta dagger U هواپیمای رهگیر تک موتوره دلتا دیگر
phantoms U شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantom U شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
lead pursuit U مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
initial vector U مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
feet dry U هواپیمای رهگیر یا مامور پشتیبانی مستقیم روی منطقه است
scrambling U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
day fighter U هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
tied on U در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
stern attack U در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
snapshot U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshots U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour U لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
towing U به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
dive bomber U هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
flying crane U هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
fighters U هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
fighter U هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
graduated circle of an alidade U دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
air intercept U رهگیر هوایی
longitudinal dihedral U اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation U زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
interceptor controller U پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
angle of repose U زاویه تعادل زاویه ارامش
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
loss angle U زاویه تلف زاویه تلفات
entering angle U زاویه ورودی زاویه دخول
declination U زاویه انحراف زاویه میل
angle of convergence U زاویه تقرب زاویه پارالاکس
bombing angle U زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
contretemps U درگیری
contention U درگیری
engagements U درگیری
contentions U درگیری
engagement U درگیری
involvement U درگیری
constant angle arch dam U بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
braked U قطع درگیری
brakes U قطع درگیری
braking U قطع درگیری
jaw clutch coupling U درگیری دندانه
brush with the law <idiom> U درگیری با قانون
brake U قطع درگیری
engagement U درگیری با دشمن
engagements U درگیری با دشمن
self involvement U خود- درگیری
rules of engagement U قوانین درگیری
disengagement U قطع درگیری
set to U مشت بازی درگیری
set-tos U مشت بازی درگیری
break off position U نقطه قطع درگیری
gear in U درگیری دو چرخ دنده
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
set-to U مشت بازی درگیری
cease engagement U درگیری را قطع کنید
coupling U جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic U ترغیب کننده دشمن به درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
angle offset method U روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation U تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle U زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
flashes U لحظه
momentarily U لحظه لحظه
flashed U لحظه
stound U لحظه
flash U لحظه
jiffy U یک لحظه
jiff U یک لحظه
momentarily U یک لحظه
minute U ان لحظه
moment U لحظه
moments U لحظه
seconds U لحظه
simultaneous U در یک لحظه
second U لحظه
instants U لحظه
instant U لحظه
seconded U لحظه
trice U لحظه
momently U هر لحظه
seconding U لحظه
periods U لحظه
period U لحظه
in two shakes U در یک لحظه
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
bullying U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
takeoffs U لحظه اغازپرش
chronoscope U لحظه شمار
now U در این لحظه
nick of time <idiom> U درآخرین لحظه
instances U لحظه مورد
in an instant U دریک لحظه
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
instance U لحظه مورد
takeoff U لحظه اغازپرش
moments U لحظه گشتاور چرخشی
spots U زمان مختصر لحظه
spot U زمان مختصر لحظه
last-minute hitch U گیریی در لحظه آخر
It was the work of a moment . U کا ریک لحظه بود
anon U چند لحظه بعد
He entered at that very moment . U درهمان لحظه وارد شد
moment U لحظه گشتاور چرخشی
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
from now on <idiom> U درست از همین لحظه به بعد
sleep a wink <idiom> U یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
transients U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
If you wI'll wait a moment. U اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
transient U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
half U مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
pullout U لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
job U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
jobs U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
apogee U زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
apex angle U زاویه راسی هدف زاویه راسی
ultimate stress U تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
I just had dinner. U درست چند لحظه قبل شام خوردم
feeds U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
cps U تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
multi user system U سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
editors U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
editor U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
scroll U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
scrolls U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
modem U مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com