English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carried U خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carries U خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carry U خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carrying U خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
carried U وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries U وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carry U وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carrying U وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
cascade carry U وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
Other Matches
toxicosis U بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
causer U ایجاد کننده
worker U ایجاد کننده
originative U ایجاد کننده
goiterogenic U ایجاد کننده گواتر
swisher U ایجاد کننده صدای فش فش
goitrogenic U ایجاد کننده گواتر
thallogenous U ایجاد کننده تالیوم
recreative U دوباره ایجاد کننده
siliciferous U ایجاد کننده سیلیکون
genesis U پسوند بمعنی ایجاد کننده
hypnogenetic U ایجاد کننده خواب هیپنوتیزم
integrator U ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
seminiferous U ایجاد کننده بذر یا نطفه
neurogenic U ایجاد کننده بافت عصبی
goitrogenic U ایجاد کننده تورم غده تیروئید
tetanic U داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
snow machine U ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
signing on U فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
feep U صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
Hayes Corporation U تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
carries U وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carried U وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carry U وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carrying U وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
bulk U مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
result U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
amateurish U ناشی
muffs U ناشی
muff U ناشی
due U ناشی از
resulted U ناشی
resulting U ناشی
even tual U ناشی
skill less U ناشی
gauche U ناشی کج
ill U ناشی
skilless U ناشی
dilettante U ناشی
emergent U ناشی
therefrom U ناشی از ان
on account of somebody [something] U ناشی از
maladroit U ناشی
ills U ناشی
Due to U ناشی از
descended U ناشی
dilettanti U ناشی
resultant U ناشی
ill- U ناشی
dilettantes U ناشی
mala filde U ناشی
irritative U ناشی از تحریک
gremie U بی تجربه و ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
gaucherie U ناشی گری
tisy U ناشی از مستی
variorum U ناشی ازچندمنبع
novice U ادم ناشی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
internal U ناشی ازدرون
novices U ادم ناشی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
due to an accident U ناشی از یک حادثه
jackleg U ناشی نادرست
privative U ناشی از محرومیت
premune U ناشی از جلوگیری
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
sequent U منتج ناشی
awkward U بی لطافت ناشی
emanated U ناشی شدن
unfortunate U ناشی ازبدبختی
awkwardness U ناشی گری
stingy U ناشی از خست
issue U ناشی شدن
rhapsodical U ناشی از احساسات
emanates U ناشی شدن
unskil U ناشی بی مهارت
adipic U ناشی ازچربی
abnerval U ناشی از عصب
rises U ناشی شدن از
emanating U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
toxic U ناشی از زهراگینی
unperfect U ناشی نابلد
guttural U ناشی از گلو
issues U ناشی شدن
impiteous U ناشی از سخت دلی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
shear stress U تنش ناشی از برش
proceed U ناشی شدن از عایدات
renunciatory U ناشی از انکار نفس
proceeded U ناشی شدن از عایدات
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
arising U رخ دادن ناشی شدن
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
flows U ناشی شدن فلو
wind wave U موج ناشی از باد
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
short sighted U ناشی از کوته نظری
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
wind wave U خیز اب ناشی از باد
arises U رخ دادن ناشی شدن
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
arise U رخ دادن ناشی شدن
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease U امراض ناشی از کار
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
shear crack U ترک ناشی از برش
pot valour U دلپری ناشی از مستی
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
ebb current U جریان ناشی از افت اب
renunciative U ناشی از انکار نفس
resulting U ناشی شدن نتیجه
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
resulted U ناشی شدن نتیجه
result U ناشی شدن نتیجه
royalistic U ناشی از شاه پرستی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
rube U ادم دهاتی ناشی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
inexpertly U ازروی ناشی گری
well-meaning U ناشی از قصد خوب
comes U رخ دادن ناشی شدن
well meaning U ناشی از قصد خوب
intuitional U ناشی از درک مستقیم
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
internal U باطنی ناشی ازدرون
come U رخ دادن ناشی شدن
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
ravening U حریص ناشی از حرص
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
laity U مردم غیر روحانی ناشی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
lummox U ادم ناشی وخام دست
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
derive U ناشی شدن از منتج کردن
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com