Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
holding attack
U
تک متوقف کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stop
U
متوقف کننده
stopped
U
متوقف کننده
stopping
U
متوقف کننده
stops
U
متوقف کننده
stopper
U
متوقف کننده
stoppers
U
متوقف کننده
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
arresting system reset unit
U
متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
elevation stop
U
متوقف کننده حرکت ارتفاع
stopple
U
متوقف کننده
to bung
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
to bung up
U
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
Other Matches
installed
U
متوقف
insolvent
U
متوقف
halt
U
متوقف
crashes
U
متوقف
abeyant abeyance
U
متوقف
dead in the water
U
متوقف در اب
abeyant
U
متوقف
crashing
U
متوقف
crashed
U
متوقف
crashingly
U
متوقف
halts
U
متوقف
halted
U
متوقف
crash
U
متوقف
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
fetch up
U
متوقف شدن
throwbacks
U
متوقف سازی
to come to a stand
U
متوقف شدن
dead in the water
U
متوقف در دریا
halt
U
متوقف شدن
come to a stand
U
متوقف شدن
halt
U
متوقف کردن
throwback
U
متوقف سازی
halted
U
متوقف شدن
halts
U
متوقف کردن
pt down
U
متوقف ساختن
pull in
U
متوقف شدن
pull-in
U
متوقف شدن
put under the ban
U
متوقف کردن
halts
U
متوقف شدن
pull-ins
U
متوقف شدن
to put to a pause
U
متوقف ساختن
suppressible
U
متوقف کردنی
lay off
U
متوقف ساختن
stand fast
U
متوقف شدن
let up
<idiom>
U
کم کم متوقف شدن
halted
U
متوقف کردن
hold on
<idiom>
U
متوقف شدن
slap down
U
متوقف ساختن
stopping the work
U
متوقف کردن کار
to bring traffic to a standstill
U
ترافیک را متوقف کردن
stop
U
متوقف کردن ایستگاه
crashes
U
متوقف شدن ناگهانی
gravel
U
شن دار متوقف کردن
crashingly
U
متوقف شدن ناگهانی
windbound
U
متوقف دراثر باد
crash
U
متوقف شدن ناگهانی
crashing
U
متوقف شدن ناگهانی
crashed
U
متوقف شدن ناگهانی
straying
U
که متوقف نشده باشد
stop in one's tracks
<idiom>
U
سریه متوقف شدن
strays
U
که متوقف نشده باشد
stops
U
متوقف کردن ایستگاه
halt
U
فرآیند را متوقف میکند.
stopping
U
متوقف کردن ایستگاه
taper off
U
تدریجا متوقف شدن
put down
<idiom>
U
بازور متوقف کرن
halted
U
فرآیند را متوقف میکند.
stopped
U
متوقف کردن ایستگاه
stray
U
که متوقف نشده باشد
to come to a stop
U
متوقف شدن
[مهندسی]
halts
U
فرآیند را متوقف میکند.
flameout
U
متوقف ساختن موتور هواپیما
to stop taking
[pills]
,
[to go off a drug]
U
متوقف شدن
[از خوردن قرص]
pull-in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-ins
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
check
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
pull in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
checked
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
pull over
<idiom>
U
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
fielding
U
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
tie up
<idiom>
U
آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
phaseout
U
تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
cry down
U
چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
stall
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
She laid the book aside .
U
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
aborting
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
aborted
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
abort
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancellation
U
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
aborts
U
متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
shut off mechanism
U
وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
cancels
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
force
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
cancel
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling
U
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
end of page halt
U
ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
forcing
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
appel
U
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
stops
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
deceleration time
U
زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
drags
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
dragged
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
filter
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
burn out
U
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
stops
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
tabulation
U
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
stopped
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
trap
U
نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
musical chairs
U
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
coroutine
U
بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
stop
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
critical error
U
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shut down
U
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
softer
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softest
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
looped
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
crashed
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
deceleration time
U
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
throw a monkey wrench into
<idiom>
U
آرام آرام متوقف کردن چیزی
dma
U
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com