Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
piston pin
U
اشپیل پایین پیستون
oil scraper
U
رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
clearance volume
U
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
carries
U
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying
U
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry
U
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried
U
گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
bottom dead cente
U
نقطه مرگ پایین
page
U
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
paged
U
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
pages
U
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
wood's metal
U
الیاژی با نقطه ذوب پایین
dead center position
U
نقطه مرگ بالا یا پایین
water collecting sump
U
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
azimuth
U
قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
braze welding
U
جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
groups
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
income velocity of money
U
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
repeat
U
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats
U
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
degress of comparison
U
درجات سه گانه
degrees of freedom
U
درجات ازادی
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
presentation day
U
روز دادن درجات در دانشکده
variations of temperature
U
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
eurytherm
U
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
combinatorics
U
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
round
U
تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest
U
تعداد تیر تعداد شلیک دور
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
oddest
U
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
U
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd
U
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pistons
U
پیستون
piston
U
پیستون
piston cover
U
کف پیستون
piston head
U
کف پیستون
plunger
U
پیستون
plungers
U
پیستون
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
down
U
سوی پایین بطرف پایین
plunger
U
پیستون غوطهای
piston guide
U
راهنمای پیستون
piston crown
U
تاج پیستون
piston cover
U
پوشش پیستون
plungers
U
پیستون شناور
piston clearnce
U
فاصله پیستون
piston area
U
سطح پیستون
jackets
U
بوش پیستون
jacket
U
بوش پیستون
pump piston
U
پیستون پمپ
plungers
U
پیستون غوطهای
plunger
U
پیستون شناور
connecting rod
U
دسته پیستون
piston ring
U
رینگ پیستون
piston speed
U
سرعت پیستون
piston stroke
U
ضربه پیستون
piston pressure
U
فشار پیستون
piston packing
U
لائی پیستون
piston rod
U
دسته پیستون
plunger piston
U
پیستون شناور
double piston engine
U
موتور پیستون مضاعف
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
connecting rod bolt
U
پیچ دسته پیستون
rotary piston compressor
U
کمپرسور پیستون دار
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
back stroke
U
ضربه برگشت پیستون
piston displacement
U
تغییر مکان پیستون
brake piston cup
U
رینگ پیستون ترمز
forked connecting rod
U
دو شاخ دسته پیستون
piston travel
U
طول ضربه ی پیستون
throttling rod
U
پیستون نافم روغن
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
rammed
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
actuator
U
سیلندر پیستون عمل کننده
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
balanced actuator
U
سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
rams
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
ram
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
to run on
U
گذشتن
to pass on
U
گذشتن
to go by
U
گذشتن
blow over
U
گذشتن
to blow over
U
گذشتن
get through
U
گذشتن از
go by
U
گذشتن
go over
U
گذشتن
forbear
U
گذشتن از
forbears
U
گذشتن از
elapse
U
گذشتن
elapses
U
گذشتن
cross
U
گذشتن
overpass
U
گذشتن از
pass
U
گذشتن
overpasses
U
گذشتن از
pass on
U
در گذشتن
passes
U
گذشتن
passed
U
گذشتن
elapsing
U
گذشتن
to pass a way
U
گذشتن
bypassed
U
گذشتن
crossest
U
گذشتن
crosses
U
گذشتن
trafficking
U
گذشتن
crosser
U
گذشتن
interpenetrate
U
از هم گذشتن
bypassing
U
گذشتن
bypass
U
گذشتن
traffics
U
گذشتن
bypasses
U
گذشتن
traffic
U
گذشتن
trafficked
U
گذشتن
traversing
U
گذشتن از
intercross
U
از هم گذشتن
traverses
U
گذشتن از
traversed
U
گذشتن از
traverse
U
گذشتن از
seize
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
filrate
U
از صافی گذشتن
overgo
U
رسیدن به گذشتن
fleets
U
بسرعت گذشتن
overslaugh
U
نادیده گذشتن
override
U
سواره گذشتن از
traject
U
از مسیربخصوصی گذشتن
fleet
U
بسرعت گذشتن
overrides
U
سواره گذشتن از
to go over
U
گذشتن گذرکردن
overrode
U
سواره گذشتن از
sweep
U
بسرعت گذشتن از
overridden
U
سواره گذشتن از
to pass off
U
برگذارشدن گذشتن
overdue
U
گذشتن موعد
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
go
U
گذشتن عبور کردن
exceed the deadline
U
گذشتن از مهلت مقرر
goes
U
گذشتن عبور کردن
to go through
U
رسیدگی کردن گذشتن از
to go to
U
رعایت کردن گذشتن از
to rush a stream
U
از نهری تند گذشتن
to slice the air
U
هواراشکافتن وازان گذشتن
lapseof centuries
U
مروریا گذشتن قرنها
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
Passover
U
گذشتن از پشت موج سواردیگر
overleap
U
جستن از روی نادیده گذشتن از
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
brush
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
wrist pin
U
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
pass shooting
U
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
to put somebody in a backwater
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
toll thorough
U
وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
reeve
U
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to shunt somebody aside
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com