English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unwitting U بی توجه بی هوش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
favored U توجه مرحمت
favoring U توجه مرحمت
favors U توجه مرحمت
favour U توجه مرحمت
favouring U توجه مرحمت
favours U توجه مرحمت
favoured U طرف توجه
focus U متمرکز کردن توجه
focused U متمرکز کردن توجه
focuses U متمرکز کردن توجه
focussed U متمرکز کردن توجه
focusses U متمرکز کردن توجه
focussing U متمرکز کردن توجه
lure U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lured U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
lures U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
luring U طعمه یا چیزجالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
weighting U مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
unheard U بی سابقه توجه نشده
remark U توجه
remarked U توجه
remarking U توجه
remarks U توجه
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
ward U نگهداری کردن توجه کردن
wards U نگهداری کردن توجه کردن
logic U ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
warning U توجه به خط ر ممکن
warnings U توجه به خط ر ممکن
polarities U توجه به قطب
polarity U توجه به قطب
notation U ثبت توجه
notations U ثبت توجه
title U مشخصات دیسک با توجه به محتوای آن
titles U مشخصات دیسک با توجه به محتوای آن
colour U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colours U شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours U امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colours U احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
background U فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
backgrounds U فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود
audit U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
attention U توجه
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions U توجه
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
regard U رعایت توجه
regard U توجه
regarded U رعایت توجه
regarded U توجه
regards U رعایت توجه
regards U توجه
care U توجه
cared U توجه
cares U توجه
auspices U حسن توجه
bullet U در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullets U در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
aftercare U توجه و موافبت درمرحلهء نقاهت
re U با توجه به
re- U با توجه به
autism U عدم توجه بعالم مادی
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
branch U جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branches U جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
interest U توجه نظر
interests U توجه نظر
scope U نقطه توجه طرح نهایی
assist U حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted U حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting U حضور بهم رساندن توجه کردن
assists U حضور بهم رساندن توجه کردن
signal U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signaled U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signalled U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
child U یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
striking U قابل توجه
strikingly U قابل توجه
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
significant U قابل توجه حاکی از
significantly U قابل توجه حاکی از
uninterested U بی دخل وتصرف بدون توجه
doctrinaire U کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
Other Matches
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
attentiveness U توجه
NB U توجه!
attention to orders U توجه
listlessly U بی توجه
listless U بی توجه
oblivious U بی توجه
inattentive U بی توجه
keep U توجه
heedfulness U توجه
heedfully U با توجه
heed U توجه
keeps U توجه
heeded U توجه
heeding U توجه
heeds U توجه
mindfulness U توجه
tendance U توجه
note U توجه
notes U توجه
noting U توجه
turn to U توجه
unconsidered U بی توجه
mindfully U با توجه
attendances U توجه
attendance U توجه
advertence U توجه
unresponsive U بی توجه
adverence U توجه
assiduity U توجه
advertency U توجه
attends U توجه کردن
consideration U توجه مراعات
liberal U جالب توجه
notice U توجه اطلاع
consideration U توجه تامل
attending U توجه کردن
welfare U توجه کردن
considerations U توجه مراعات
liberals U جالب توجه
considerable U قابل توجه
eye catcher U چیزجالب توجه
figure on U توجه کردن
field of attention U میدان توجه
noticed U توجه اطلاع
yummy U جالب توجه
attend U توجه کردن
considerations U توجه تامل
noticing U توجه اطلاع
marks U توجه کردن
mark U توجه کردن
introversion U توجه بدرون
intentness U سرگرمی توجه
hypoprosexia U فقدان توجه
look after U توجه داشتن به
notices U توجه اطلاع
hypoprosessis U فقدان توجه
favor U توجه مرحمت
cautioned U توجه کنید
attention span U فراخنای توجه
wistfully U با دقت و توجه
tents U توجه کردن
notwithstanding U بدون توجه
inattention U عدم توجه
inattention U فقدان توجه
tent U توجه کردن
at nurse U در توجه دایه
attention deficit U کاستی توجه
attention getting U توجه طلب
attention seeking U توجه طلب
attention to orders U توجه کنید
cautions U توجه کنید
cautioning U اخطار توجه
cautioning U توجه کنید
unscrupulous U بی توجه به نیک و بد
noticeable U قابل توجه
devil may care U بی توجه به مقام
detraction U کاهش توجه
notable U جالب توجه
notables U جالب توجه
engaging U جالب توجه
interesting U جالب توجه
auspice U حسن توجه
cautions U اخطار توجه
caution U توجه کنید
caution U اخطار توجه
cautioned U اخطار توجه
span of attention U فراخنای توجه
riding high <idiom> U جالب توجه
get with it <idiom> U توجه کردن
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
wistfulness U توجه دقت
to watch over U توجه کردن
to take keep U توجه کردن
to llok U توجه کردن
to drive at U توجه داشتن به
on this <adv.> U با توجه به این
hereunto <adv.> U با توجه به این
hereto <adv.> U با توجه به این
for this purpose <adv.> U با توجه به این
concerning this <adv.> U با توجه به این
as to that <adv.> U با توجه به این
focal point U کانون توجه
pay attention <idiom> U توجه کردن
perpend U توجه کردن
remarkable U قابل توجه
see after U توجه داشتن به
safe keeping U حفافت توجه
substantial U قابل توجه
tendencies U توجه استعداد
tendency U توجه استعداد
oyez U توجه کنید
pay respect to U توجه داشتن به
observingly U از روی توجه
self care U توجه از خود
noteworthy U قابل توجه
nota bene U توجه شود
to be d. to U توجه نکردن به
tentless U بی توجه بی دقت
take care of U توجه کردن از
nota bene U قابل توجه
remarkable U جالب توجه
primary interest U هدف توجه اصلی
it is to be noted that U باید توجه کردکه
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
an interesting story U حکایت جالب توجه
it askes for attention U توجه لازم دارد
as regards U با توجه به اینکه اما
as respects U با توجه به اینکه اما
polestar U هادی مورد توجه
meticulous attention U دقت و توجه زیاد
assiduity U توجه و دقت مداوم
dandyism U توجه زیاد به لباس
objective point U سمت مورد توجه
object point U سمت مورد توجه
lionization U توجه زیاد به شخص
Please note [that] ... U قابل توجه است که
accountable strength استعداد قابل توجه
Notice the details! U توجه کنید به جزییات !
notice to airmen U قابل توجه خلبانان
quaitly U بطورغریب وجالب توجه
without respect to the result U بدون توجه به نتیجه
selective inattention U عدم توجه انتخابی
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
under his majesty's patronage U با سرپرستی و توجه اعلیحضرت
unco U جالب توجه عجیب
turn to U عطف توجه مراجعه
favourite or vor U مقرب طرف توجه
to lose interest U جلب توجه نکردن
to call U توجه کسیراجلب کردن
drawing card U چیز جالب توجه
drawing card U موجب جلب توجه
uninteresting U غیر جالب توجه
To take into consideration. To consider. U مورد توجه قراردادن
attention key U کلید جلب توجه
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
providental U مربوط به توجه پروردگار
to come in to notice U جلب توجه کردن
quaintness U غرابت جالب توجه
inadvertenly U ازروی عدم توجه
Without regard for prices . U بدون توجه به قیمتها
etx U توجه مشابه EOT
attentively U از روی دقت یا توجه
attending U توجه یا رسیدگی کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
lively U جالب توجه سرزنده
liveliest U جالب توجه سرزنده
distract U منحرف کردن توجه
tents U خیمه زدن توجه
tent U خیمه زدن توجه
distracts U منحرف کردن توجه
favouritism U افراد مورد توجه
orientating U توجه بسوی خاور
orientates U توجه بسوی خاور
interestingly U بطور قابل توجه
interestingly U بطور جالب توجه
chunk U مقدار قابل توجه
livelier U جالب توجه سرزنده
orientate U توجه بسوی خاور
chunks U مقدار قابل توجه
attend U توجه یا رسیدگی کردن
converge U توجه بیک نقطه یا یک مقصدمشترک
converged U توجه بیک نقطه یا یک مقصدمشترک
theocentrism U توجه بخدا خدا دوستی
it is interesting to me U برای من جالب توجه است
converging U توجه بیک نقطه یا یک مقصدمشترک
extroversion U توجه شخص به بیرون از خود
evil favoured U طرف توجه دارای امتیازات
to receive attantion U مورد توجه قرار گرفتن
to take notice U ملتفت بودن توجه کردن
to turn a d. ear to U توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
ingratiating U طرف توجه قرار دادن
ingratiates U طرف توجه قرار دادن
receive attention U مورد توجه واقع شدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com