English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
estimated U ارزیابی تخمین
estimates U ارزیابی تخمین
estimate U ارزیابی تخمین
estimating U ارزیابی تخمین
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
real value U ارزش واقعی
objective value U ارزش واقعی
no par U بدون ارزش واقعی
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
range finding U تخمین مسافت کردن
range spotting U تخمین مسافت کردن
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
compute U حساب کردن تخمین زدن
computes U حساب کردن تخمین زدن
computed U حساب کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
survey U ارزیابی کردن
assessing U ارزیابی کردن
evaluating U ارزیابی کردن
surveyed U ارزیابی کردن
surveys U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
evaluates U ارزیابی کردن
rates U ارزیابی کردن
evaluated U ارزیابی کردن
rate U ارزیابی کردن
assesses U ارزیابی کردن
appraises U ارزیابی کردن
look into U ارزیابی کردن
scrutinize U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
dissect [analyse] U ارزیابی کردن
study U ارزیابی کردن
analyze [American] U ارزیابی کردن
appraised U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
make an evaluation U ارزیابی کردن
assess U ارزیابی کردن
investigate U ارزیابی کردن
assay U ارزیابی کردن
inspect U ارزیابی کردن
bolt [examine] U ارزیابی کردن
check U ارزیابی کردن
determine U ارزیابی کردن
appraise U ارزیابی کردن
enquire into U ارزیابی کردن
explore U ارزیابی کردن
assessed U ارزیابی کردن
appraising U ارزیابی کردن
analyse [British] U ارزیابی کردن
examine U ارزیابی کردن
put into practice U واقعی کردن
realizing U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
make something happen U واقعی کردن
accomplish U واقعی کردن
carry into effect U واقعی کردن
put inpractice U واقعی کردن
make a reality U واقعی کردن
put into effect U واقعی کردن
actualize واقعی کردن
bring into being U واقعی کردن
realises U واقعی کردن
realising U واقعی کردن
realize U واقعی کردن
realized U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
fulfill [American] U واقعی کردن
actualise [British] U واقعی کردن
actualize U واقعی کردن
put ineffect U واقعی کردن
execute U واقعی کردن
implement U واقعی کردن
carry ineffect U واقعی کردن
bring inbeing U واقعی کردن
carry out U واقعی کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
assess U جریمه کردن ارزیابی
rate U سرعت ارزیابی کردن
assessed U جریمه کردن ارزیابی
assesses U جریمه کردن ارزیابی
assessing U جریمه کردن ارزیابی
aim U ارزیابی کردن شمردن
aimed U ارزیابی کردن شمردن
aims U ارزیابی کردن شمردن
rates U سرعت ارزیابی کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
rate U مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rates U مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
debunk U کم ارزش کردن
belittle U کم ارزش کردن
downgraded U کم ارزش کردن
downgrade U کم ارزش کردن
belittled U کم ارزش کردن
downgrades U کم ارزش کردن
belittles U کم ارزش کردن
debunked U کم ارزش کردن
debunking U کم ارزش کردن
debunks U کم ارزش کردن
belittling U کم ارزش کردن
downgrading U کم ارزش کردن
disvalue U بی ارزش کردن
extenuate U کم ارزش قلمداد کردن
void U بی ارزش باطل کردن
to belittle oneself U خود را کم ارزش کردن
abase U تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abases U تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abasing U تحقیرنمودن کم ارزش کردن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
propagated U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
heightens U زیاد کردن
overloads U زیاد پر کردن
propagates U زیاد کردن
increase U زیاد کردن
increases U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
heighten U زیاد کردن
add زیاد کردن
overstock U زیاد پر کردن
overloaded U زیاد پر کردن
propagating U زیاد کردن
overload U زیاد پر کردن
grnish U زیاد کردن
to run rup U زیاد کردن
intensification U زیاد کردن
propagate U زیاد کردن
overcharge U زیاد حساب کردن
superheat U گرم کردن زیاد
overheat U زیاد گرم کردن
overheats U زیاد گرم کردن
propagate U زیاد کردن پروردن
overheated U زیاد گرم کردن
propagating U زیاد کردن پروردن
overcharged U زیاد حساب کردن
overcharges U زیاد حساب کردن
overcharging U زیاد حساب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com