Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to lay on the table
U
بوقت دیگر موکول کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
Other Matches
adjournment
U
احاله بوقت دیگر
adjournments
U
احاله بوقت دیگر
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
adjourns
U
موکول بروز دیگر شدن
adjourning
U
موکول بروز دیگر شدن
adjourned
U
موکول بروز دیگر شدن
adjourn
U
موکول بروز دیگر شدن
estate in remainder
U
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
relegating
U
موکول کردن
relegated
U
موکول کردن
relegate
U
موکول کردن
relegates
U
موکول کردن
postponements
U
موکول ببعد کردن
contango
U
به بعد موکول کردن
postponement
U
موکول ببعد کردن
shelved
U
ببعد موکول کردن
shelve
U
ببعد موکول کردن
deep freezes
U
به بعد موکول کردن
deep freeze
U
به بعد موکول کردن
to put something into cold storage
<idiom>
U
چیزی را به بعد موکول کردن
postponed
U
بتعویق انداختن موکول کردن
postpones
U
بتعویق انداختن موکول کردن
to put something on the shelf
<idiom>
U
چیزی را به بعد موکول کردن
postponing
U
بتعویق انداختن موکول کردن
postpone
U
بتعویق انداختن موکول کردن
put off
U
ازسرباز کردن ببعد موکول کردن
to talk out a bill
U
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
timely
U
بوقت بگاه
in due time
U
بوقت خود
bedwards
U
نزدیک بوقت خواب
bedward
U
نزدیک بوقت خواب
contingent
U
موکول
contingents
U
موکول
dependent
U
موکول
subjected
U
موکول به
subject
U
موکول به
even tual
U
موکول
subjecting
U
موکول به
dependance
U
موکول
subjects
U
موکول به
dependence
U
موکول
conditional
U
موکول مقید
pend
U
موکول بودن
contingents
U
موکول یا موقوف به
contingent
U
موکول یا موقوف به
dependent
U
عایله موکول به
What soberness conceals drunkenness reveals.
<proverb>
U
آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
eventual
U
موکول بانجام شرطی
subject to your approval
U
موکول به تصویب شما
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
junk
U
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
pass on
<idiom>
U
رد کردن چیزی که دیگر
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
removing
U
جابجا کردن به محل دیگر
removes
U
جابجا کردن به محل دیگر
remove
U
جابجا کردن به محل دیگر
substitution
U
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
range alongside
U
نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
interchanged
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
interchange
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
passage of lines
U
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
reinforcing
U
در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
interpolated
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
In at one ear and out at the other .
<proverb>
U
از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
interpolating
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
overwrite
U
و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
transfer
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfers
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transferring
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
interpolate
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
switched
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
powered
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
telephones
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
telephoning
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to play up to another actor
بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
powers
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
saves
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
U
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
modus vivendi
U
توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
personal
U
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
reel-to-reel
U
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel to reel
U
کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
tea leaf
U
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
interdepend
U
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
moved
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move
U
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
directory
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
alternatives
U
دیگر
further
U
دیگر
again
U
دیگر
another
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
secus
U
از دیگر سو
furthered
U
دیگر
furthering
U
دیگر
else
U
دیگر
no more
U
دیگر نه
one an other
U
یک دیگر
alternative
U
دیگر
next
U
دیگر
furthers
U
دیگر
alternative
U
شق دیگر
others
U
دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
he is no more
U
او دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
other
U
دیگر
anymore
U
دیگر
thence
U
دیگر
et al
U
و در جای دیگر
another guess
U
نوعی دیگر
another day
U
یک روز دیگر
somewhere else
U
یک جای دیگر
another guess
U
قسمتی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
U
از سوی دیگر
elsewhere
U
نقطه دیگر
on the other hand
<adv.>
U
از سوی دیگر
elsewhere
U
بجای دیگر
on the other side
<adv.>
U
از سوی دیگر
otherwise
<adv.>
U
از سوی دیگر
none other than
U
هیچکس دیگر جز
again
U
از طرف دیگر
scilicet
U
بعبارت دیگر
tother
U
بعدی دیگر
on more
U
بار دیگر
on the opposite side
U
در انسوی دیگر
alternative unit
U
واحدهای دیگر
t' other
U
بعدی دیگر
no more of that
U
بس است دیگر
never more
U
هرگز دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com