Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
whenas
U
بعلت اینکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
owing to
U
بعلت
due to
U
بعلت
on account of
U
بعلت
by reason of
U
بعلت
on
U
بعلت بطرف
posteriori
U
با پی بردن ازمعلول بعلت
guardian by nurture
U
قیم بعلت پرورش
conk out
<idiom>
U
بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored
U
مورد احترام بعلت قدمت
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
seizes
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality
U
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seized
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
hydrogen embrittleness
U
فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
power play
U
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
cenogenesis
U
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
aphonia
U
فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
blow
U
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
blows
U
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
take over
U
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
nominative subject
U
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
season cracking
U
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
avianize
U
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
frozen assets
U
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
nominative appositive
U
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
bronchial asthma
U
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
bumper
U
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers
U
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
forecloses
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclose
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia
U
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
foreclosed
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
the fact that
U
اینکه
up to/till/until
<idiom>
U
تا اینکه
in spite of the face that
U
اینکه
or
U
یا اینکه
unless
U
جز اینکه
save that
U
جز اینکه
in order that
U
تا اینکه
so as to
U
تا
[اینکه ]
howbeit
U
با اینکه
in order to ...
U
تا
[اینکه ]
spall
U
تکههای جدا شده از زره تانک بعلت انفجار تکههای پرتاب شده از زره
In view of the fact that … whereas …
U
نظر به اینکه
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
save that
U
الا اینکه
pray consider my case
U
تمنی اینکه
so that
U
برای اینکه
on the supposition that
U
بخیال اینکه
on the supposition that
U
بتصور اینکه
forasmuch as
U
نظر به اینکه
owing to the fact that
U
نظر به اینکه
owing to the fact that
U
به واسطه اینکه
so as to
U
برای
[اینکه]
to sum up
U
خلاصه اینکه
for
U
برای اینکه
than
U
تا اینکه بجز
the reason why
U
علت اینکه
the reason why
U
دلیل اینکه
hent
U
ربودن تا اینکه
to the end that
U
برای اینکه
in view of
<idiom>
U
به خاطر اینکه
to the end that
U
تا اینکه بقصداینکه
even though
U
ولو اینکه
that's that
U
اینکه از این
in order to ...
U
برای
[اینکه]
insomuch
U
نظر به اینکه
as soon as
U
بمحض اینکه
inorder to
U
برای اینکه
providing
U
مشروط بر اینکه
as if
U
مثل اینکه
instead
U
بجای اینکه
in view of the fact that
U
نظر به اینکه
as though
U
مثل اینکه
whereas
U
نظر به اینکه
as thought
U
مثل اینکه
notwithstanding
U
باوجود اینکه
ere
U
قبل از اینکه
instantly
U
به محض اینکه
in order that
U
برای اینکه
whilst
U
ضمن اینکه
because
U
برای اینکه
wherein
U
دراثنای اینکه
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
as regards
U
با توجه به اینکه اما
in one world
U
خلاصه اینکه مختصرا
in order that he may go
U
برای اینکه برود
Not to mention the fact that …
U
حالا بگذریم از اینکه...
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
as respects ...
U
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
though
U
گرچه هرچند با اینکه
as respects
U
با توجه به اینکه اما
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
inorder to
U
به خاطر اینکه برای
what with
<idiom>
U
برای اینکه ،درنتیجه
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
adside from
U
صرفنظر از اینکه گذشته از این
in orders that it may beeasier
U
برای اینکه اسان تر شود
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
You are asking for it. You are sticking your neck out.
U
مثل اینکه تنت می خارد
inadvisably
U
بدون اینکه صلاح باشد
iimmediately he saw me
U
بمحض اینکه مرا دید
that is no new
U
اینکه خبر تازهای نبود
the instant i saw him
U
بمحض اینکه اورا دیدم
whereas
U
بادر نظر گرفتن اینکه
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
Supposing that is the case .
U
بفرض اینکه اینطور باشد
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
approving
U
تصور اینکه چیزی خوب است
benifit of elergy
U
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
approves
U
تصور اینکه چیزی خوب است
approve
U
تصور اینکه چیزی خوب است
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
Depending on how late we arrive ...
U
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
combatable
U
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
Unless the contray is proved .
U
مگر اینکه خلافش ثابت شود
He is very primitive and uncuth .
U
مثل اینکه از پشت کوه آمده
we eat that we may live
U
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
euphonically
U
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
You seem to expect something for good measure !
U
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
forbid
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbids
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
our offer to render a service
U
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
quality
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
qualities
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
U
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
hylotheism
U
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
It's good to see you again.
U
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
except as otherwise provided
U
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
humoralism
U
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
adoptionism
U
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
failure
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
germtheory
U
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
checks
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
U
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
check
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
failures
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
think little of
<idiom>
U
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
learn to walk before yaou run.
<proverb>
U
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
mercerize
U
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
to paynize wood
U
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
gibus
U
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Funstionalism
U
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
high time
<idiom>
U
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
dirty bit
U
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com