Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shrive
U
اعتراف گرفتن از
shrive
U
اعتراف گرفتن
To force a confession from somebody.
U
بزوراز کسی اعتراف گرفتن
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
folded
U
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold
U
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds
U
بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlists
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
acclimatized
U
خو دادن یا خو گرفتن
reciprocate
U
دادن و گرفتن
reciprocated
U
دادن و گرفتن
reciprocates
U
دادن و گرفتن
acclimatizing
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatizes
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatize
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatised
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatises
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatising
U
خو دادن یا خو گرفتن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
undertaken
U
بعهده گرفتن قول دادن
distinguish
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
undertake
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertakes
U
بعهده گرفتن قول دادن
squeezed
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezing
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezes
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeeze
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
distinguishes
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen
U
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
to sue out a writ
U
حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
eep
U
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
pawn broker
U
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt
U
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod
U
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
realize
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
profession
U
اعتراف
confession
U
اعتراف
recognition
U
اعتراف
professions
U
اعتراف
avowals
U
اعتراف
avowal
U
اعتراف
confessions
U
اعتراف
confessions
U
اعتراف نامه
confesses
U
اعتراف کردن
confessing
U
اعتراف کردن
confess
U
اعتراف کردن
confession
U
اعتراف نامه
admission
U
تصدیق اعتراف
shrift
U
اعتراف بگناه
defeatism
U
اعتراف به شکست
acknowledge
اعتراف کردن
voluntary confession
U
اعتراف داوطلبانه
avow
U
اعتراف کردن
avowing
U
اعتراف کردن
avows
U
اعتراف کردن
ackuowledge
U
اعتراف کردن
professions
U
اقرار اعتراف
profession
U
اقرار اعتراف
acknowledger
U
اعتراف کننده
confessed
U
اعتراف کردن
confessional
U
اعتراف گاه
avowed
U
اعتراف شده
peccavi
U
اعتراف بگناه
admissions
U
تصدیق اعتراف
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
unburdening
U
اعتراف و درددل کردن
confiscator
U
دعای اعتراف نامه
unburden
U
اعتراف و درددل کردن
unburdens
U
اعتراف و درددل کردن
confiscator
U
دعای اعتراف بگناهان
acknowledgment
U
اعلام معرف اعتراف
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
recanted
U
بخطای خود اعتراف کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
recanting
U
بخطای خود اعتراف کردن
recant
U
بخطای خود اعتراف کردن
recants
U
بخطای خود اعتراف کردن
lawn sprinkler
U
برای چمن اب دادن
He confessed under torture.
U
زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
confessional
U
محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
confessionals
U
محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
I'll give you that
[much]
.
U
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
to take a sample of blood
U
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
time
U
وقت قرار دادن برای
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
sancify
U
برای امرمقدسی تخصیص دادن
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
smoothing or smoothed varnish
U
لاک برای جلا دادن
times
U
وقت قرار دادن برای
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
timed
U
وقت قرار دادن برای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com