Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
influence value
U
ارزش تاثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
influxes
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
effect
U
تاثیر
impressiveness
U
تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
influences
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
sensation
U
تاثیر
influenced
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
hank
U
تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
hanks
U
تاثیر
effecting
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
affection
U
تاثیر
impress
U
تاثیر کردن بر
affected
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
efficiency
U
درجه تاثیر
impressed
U
تاثیر کردن بر
after-effect
U
تاثیر بعدی
aerated
U
در تحت تاثیر
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
impressing
U
تاثیر کردن بر
after-effects
U
تاثیر بعدی
aerate
U
در تحت تاثیر
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
influence value
U
ضریب تاثیر
impresses
U
تاثیر کردن بر
touched
U
تحت تاثیر
inductive influence
U
تاثیر القائی
field effect
U
با تاثیر میدانی
efficacy
U
درجه تاثیر
bears
U
تاثیر داشتن
afair
U
تاثیر کردن
efficacity
U
تاثیر سودمندی
efficacity
U
درجه تاثیر
radius of influence
U
شعاع تاثیر
bear
U
تاثیر داشتن
coefficients
U
ضریب تاثیر
effectiveness
U
تاثیر بخشی
effectiveness
U
میزان تاثیر
size effect
U
تاثیر اندازه
impressible
U
تاثیر پذیر
influences
U
تاثیر کردن بر
coefficient
U
ضریب تاثیر
influencing
U
تاثیر کردن بر
aerating
U
در تحت تاثیر
influenced
U
تاثیر کردن بر
influence
U
تاثیر کردن بر
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
impressionability
U
تاثیر پذیری
impressional
U
تاثیر کننده
aerates
U
در تحت تاثیر
impress
U
: تحت تاثیر قراردادن
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
actions
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
تاثیر اثر جنگ
impressed
U
: تحت تاثیر قراردادن
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
impresses
U
: تحت تاثیر قراردادن
impressing
U
: تحت تاثیر قراردادن
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
counteracts
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
bacterization
U
تحت تاثیر باکتری
counteracted
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
alcoholism
U
تاثیر الکل در مزاج
edaphic
U
تحت تاثیر خاک
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
reacts
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacting
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
U
تحت تاثیر واقع شدن
react
U
تحت تاثیر واقع شدن
cost effectiveness analysis
U
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
like water off a duck's back
<idiom>
U
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
infusive
U
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
vulcanization
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
photothropism
U
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
bacterize
U
تحت تاثیر باکتری قراردادن
affected
U
تحت تاثیر واقع شده
unbiased
U
تحت تاثیر واقع نشده
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
alcoholize
U
تحت تاثیر الکل دراوردن
austral
U
تحت تاثیر باد جنوبی
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
electrify
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
mountains influnce climate
U
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
electrified
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
consumer appeal
U
تاثیر محصول روی مصرف کننده
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
to impinge on something
U
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
public image
U
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
like hell
<idiom>
U
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
actinic
U
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
hall effect
U
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
propagates
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagated
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagate
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
How do you think the changes will affect you?
U
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
advection
U
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
U
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
impedance
U
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
market value
U
ارزش
shotten
U
بی ارزش
fustian
U
بی ارزش
no par
U
بی ارزش
low level
U
کم ارزش
picayubnish
U
بی ارزش
junky
U
بی ارزش
big ticket
U
با ارزش
good for nothing
U
بی ارزش
brummagem
U
بی ارزش
brummagem
U
کم ارزش
low grade
U
کم ارزش
naught
U
بی ارزش
regardant
U
با ارزش
worthless
U
بی ارزش
picayune
U
بی ارزش
raffish
U
بی ارزش
rubbish
U
بی ارزش
punks
U
بی ارزش
punk
U
بی ارزش
treasure
U
با ارزش
avail
U
ارزش
value
U
ارزش
trivalence
U
سه ارزش
cost
U
ارزش
worm eaten
U
بی ارزش
unvalued
U
بی ارزش
worthiness
U
ارزش
rewarding
U
پر ارزش
small change
U
کم ارزش
trivalency
U
سه ارزش
valuing
U
ارزش
valueless
U
بی ارزش
values
U
ارزش
prices
U
ارزش
price
U
ارزش
worth
U
ارزش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com