Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
task force
U
نیروی اجرای عملیات
task element
U
عنصر اجرای عملیات
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
launch an attack
U
شروع حمله
line of departure
U
خط شروع حمله
jump off
U
شروع حمله
kick off
U
شروع حمله
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
launching
U
شروع کردن حمله
launched
U
شروع کردن حمله
launches
U
شروع کردن حمله
launching area
U
منطقه شروع حمله
thrust line
U
خط شروع حمله ناگهانی
launch
U
شروع کردن حمله
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
trigger
U
شروع کردن حمله یاکار
triggered
U
شروع کردن حمله یاکار
triggers
U
شروع کردن حمله یاکار
zero hour
U
ساعت شروع عملیات
staging area
U
منطقه شروع عملیات
d day
U
روز شروع عملیات
initial point
U
نقطه شروع عملیات
h hour
U
ساعت شروع عملیات
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
landing threshold
U
نقطه شروع عملیات اب خاکی
initiating directive
U
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
executing
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
force rendezvous
U
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
feinted
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
cycles
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycle
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
U
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
pre
U
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
pre-
U
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
process
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes
U
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
hand
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing
U
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
safe mode
U
حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
halts
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
U
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
counter riposte
U
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
hysterogenic
U
حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid
U
حمله تشنجی شبیه حمله
start off
U
شروع کردن شروع شدن
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
initiation
U
شروع کار شروع
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
target date
U
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
run
U
اجرای
runs
U
اجرای
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
ground work
U
اجرای فن در خاک
administer justice
U
اجرای عدالت
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
auto da fe
U
اجرای رای
concurrently
U
اجرای همزمان
machine run
U
اجرای ماشین
program execution
U
اجرای برنامه
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
rerun
U
اجرای مجدد
parallel run
U
اجرای موازی
test run
U
اجرای ازماینده
dry run
U
اجرای ازمایشی
uses
U
اجرای چیزی
test run
U
اجرای ازمایشی
use
U
اجرای چیزی
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
plan implementation
U
اجرای برنامه
concurrent execution
U
اجرای همزمان
administration of justice
U
اجرای عدالت
execution of judgments
U
اجرای احکام
post strike
U
بعد از اجرای تک
conduct of fire
U
اجرای اتش
execution of wills
U
اجرای وصایا
budget execution
U
اجرای بودجه
technique
U
روش یا فن اجرای کار
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
check
U
اجرای خشک یک برنامه
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
final process
U
دستور اجرای حکم
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
war game
U
اجرای بازی جنگ
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
desk
U
اجرای خشک برنامه
desks
U
اجرای خشک برنامه
multitasking
U
اجرای چندین کار
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
multi tasking
U
اجرای چندین کار
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com