Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
execution of judgments
U
اجرای احکام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
Other Matches
postulated
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulates
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
orders
U
احکام
commansments
U
احکام
judgement
U
احکام
judgements
U
احکام
judgments
U
احکام
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
ten commandments
U
احکام عشره
rebuttable presumptions
U
احکام قابل رد
precepts of god
U
احکام الهی
astrology
U
احکام نجوم
contradictory judgements
U
احکام مغایر
statute
U
احکام قانونی
statutes
U
احکام قانونی
declaratory judgments
U
احکام اعلامی
final awards judgements
U
احکام قطعی
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
decalogue
U
احکام دهگانه موسی
statues of god
U
احکام یا فرایض خدا
astrology
U
علم احکام نجوم
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
law of moses
U
احکام دهگانه موسی
data formatting statements
U
احکام قالب بندی داده ها
mosaic d.
U
وضع احکام دینی درزمان موسی
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
dispensation
U
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations
U
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
rebus sic stautibus
U
به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
disaffirm
U
دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
mesne process
U
مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
precepts of god
U
فرایض دینی احکام دینی
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
runs
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
run
U
اجرای
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
budget execution
U
اجرای بودجه
ground work
U
اجرای فن در خاک
auto da fe
U
اجرای رای
concurrent execution
U
اجرای همزمان
conduct of fire
U
اجرای اتش
dry run
U
اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
concurrently
U
اجرای همزمان
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
post strike
U
بعد از اجرای تک
machine run
U
اجرای ماشین
execution of wills
U
اجرای وصایا
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
administration of justice
U
اجرای عدالت
parallel run
U
اجرای موازی
test run
U
اجرای ازمایشی
test run
U
اجرای ازماینده
rerun
U
اجرای مجدد
use
U
اجرای چیزی
uses
U
اجرای چیزی
program execution
U
اجرای برنامه
plan implementation
U
اجرای برنامه
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
administer justice
U
اجرای عدالت
war game
U
اجرای بازی جنگ
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
technique
U
روش یا فن اجرای کار
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
final process
U
دستور اجرای حکم
task element
U
عنصر اجرای عملیات
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
desk
U
اجرای خشک برنامه
desks
U
اجرای خشک برنامه
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
task force
U
نیروی اجرای عملیات
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
check
U
اجرای خشک یک برنامه
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
multitasking
U
اجرای چندین کار
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
multi tasking
U
اجرای چندین کار
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
suspending
U
به عقب انداختن اجرای حکم
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
suspend
U
به عقب انداختن اجرای حکم
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
suspends
U
به عقب انداختن اجرای حکم
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
textbook
U
اجرای حرکت کامل و فنی
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
textbooks
U
اجرای حرکت کامل و فنی
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
high angle pit
U
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
passives
U
وقت کشی بدون اجرای فن
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
passive
U
وقت کشی بدون اجرای فن
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
rerun
U
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
run duration
U
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
intermittent
U
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
pipeline
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
preprocess
U
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
pipelines
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
auto da fe
U
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
executed
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compiling
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com