English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
What one loses on the swings one makes up on the r. <proverb> U آنچه کسى در بازى تاب از دست مى دهد روى بازى چرخ و فلک بدست مى آورد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> U کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
presumptive instruction U دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
availability U آنچه به آسانی بدست آید
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
declarative language U زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
She drove me round the edge of water . U جانم را به لب آورد
She is always making excuses. U دائما" عذروبهانه می آورد
Her behavior was ecough to make me swar. U رفتارش کفرم را در آورد
He exhausted(taxed)my patience.I got fed up with him. U حوصله ام را بسر آورد
impossible to get hold of U نمیشود گیر آورد
His house was redeemed . U خانه اش از گرو در آمد ( در آورد )
money can't buy everything <idiom> U پول خوشبختی نمی آورد
That guy is a jinx. U این آدم بدشانسی می آورد.
ciothes do not make the man. <proverb> U لباس شخصیت نمی آورد .
A still tongue makes a wise head. <proverb> U لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
She bore him a daughter. U برایش یک دختر آورد (زائید)
The noice gets my monkey up . U این سر وصداها کفرم را درمی آورد
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
Money doesn't bring [buy] happiness. <proverb> U پول خوشبختی نمی آورد. [ضرب المثل]
souvenir U یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
He acquired kudos by appearing on television. U او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
satiety of life بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
drafting U [کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
self- U فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
TCP U مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند
The guest brings his own portion . <proverb> U مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
lightweight U آنچه سنگین نیست
authentic U آنچه درست است
exclusive U آنچه شامل نمیشود
contiguous U آنچه اثر می گذارد
used U آنچه جدید نیست
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
constants U آنچه تغییر نمیکند
constant U آنچه تغییر نمیکند
biased U آنچه اریب دارد
producing U آنچه تولید میکند
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
protective U آنچه حافظت میکند
knowledge U آنچه دانسته است
lightweights U آنچه سنگین نیست
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
auxiliary U آنچه کمک میکند
incoming U آنچه از خارج می آید
auxiliaries U آنچه کمک میکند
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
unwanted U آنچه لازم نیست
distant U آنچه در محلی قرار دارد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
unedited U آنچه ویرایش نشده است
visible U آنچه قابل دیدن است
significant U آنچه معنای مخصوصی دارد
convertibles U آنچه قابل تبدیل است
comparable U آنچه قابل مقایسه نیست
prior U آنچه قبلاگ رخ داده است
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
transportable U آنچه قابل حمل است
selectable U آنچه قابل انتخاب باشد
round U آنچه در دایره حرکت میکند
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
finished U آنچه کامل شده است
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
removable U آنچه قابل جابجایی است
significantly U آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
malfunctions U آنچه درست کار نکند
controllable U آنچه قابل کنترل است
computable U آنچه قابل محاسبه است
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
chargeable U آنچه قابل شارژ است
alterable U آنچه قابل تغییر است
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
audible U آنچه قابل شنیدن است
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
residual U آنچه در پشت سر باقی می ماند
variable U آنچه قابل تغییر است
malfunction U آنچه درست کار نکند
malfunction U آنچه کامل کار نکند
characteristically U آنچه مخصوص یا ویژه است
durable U آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
efficient U آنچه که خوب کار میکند
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
continual U آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
differential U آنچه اختلاف را نشان میدهد
differentials U آنچه اختلاف را نشان میدهد
third U آنچه بعد از دومین می آید
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
multifunction U آنچه تابعهای متعددی دارد
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
immediate U آنچه یکباره اتفاق افتد
extensible U آنچه قابل گسترش است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
characteristic U آنچه مخصوص یا ویژه است
variables U آنچه قابل تغییر است
convertible U آنچه قابل تبدیل است
preformatted U آنچه فرمت شده باشد
requirements U آنچه مورد نیاز است
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
identities U آنچه کسی یا چیزی است
movable U آنچه قابل حرکت است
approximating U آنچه تقریبا درست است
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
identity U آنچه کسی یا چیزی است
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
flexible U آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
clears U آنچه به سادگی فهمیده میشود
interchangeable U آنچه قابل تغییر است
clear U آنچه به سادگی فهمیده میشود
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
roundest U آنچه در دایره حرکت میکند
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
quantifiable U آنچه قابل شمارش است
clearer U آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest U آنچه به سادگی فهمیده میشود
at the hand of U بدست
by U بدست
erasable U آنچه قابل پاک شدن است
impulsive U آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
incompatible U ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
Except what is mentioned in paragraph 3. U باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
originals U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
optional U آنچه قابل انتخاب شدن باشد
downloadable U آنچه قابل بار کردن است
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
adjacent U آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
desktop U آنچه در بالا میز قرار دارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
logical U آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
frequents U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequenting U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequent U آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
inactive U آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
payment on account آنچه علی الحساب پرداخت میشود
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
desktop U آنچه روی میز انجام میشود
magnets U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnet U آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
successive U آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
alternates U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic U آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
addressable U آنچه قابل آدرس دهی است
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
unique U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
uniquely U آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
accidental U آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
undetected U آنچه تشخیص داده نشده است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com