English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
fast break U حمله سریع به دروازه
deciding U نزدیک به دروازه حریف
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
clears U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save U نجات دروازه با پای دروازه بان
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
the curtain falls U پرده میافتد
it is of frequent U بسیار اتفاق میافتد
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
way the wind blows <idiom> U چیزی که اتفاق میافتد
f. come f.served U رودتر راه میافتد
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
elements U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
chippie U ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
netball U توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
butterfingers U کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hole in one U گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
goalpost U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
speediness U سریع السیر سریع
speedy U سریع السیر سریع
coincidence circuit U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
hoops U دروازه
goal area line U خط دروازه
portals U دروازه
hoop U دروازه
goals U دروازه
portal U دروازه
goal U دروازه
port U دروازه
gate U دروازه
gates U دروازه
gateway U دروازه
barbican U دروازه
barbacan U دروازه
gateways U دروازه
hoops U دروازه کروکه
wicket U دروازه کوچک
starting gate U دروازه شروع
hoop U دروازه کروکه
goal crease U محوطه دروازه
goal keeper line U خط دروازه بان
goal keeper U دروازه بان
own goals U گل به دروازه خودی
own goal U گل به دروازه خودی
tend goal U دروازه بانی
wickets U دروازه کوچک
tend goal U حفظ دروازه
goal U دروازه بان
goals U دروازه بان
saved U نجات دروازه
goalkeepers U دروازه بان
goal tender U دروازه بان
logic gate U دروازه منطقی
gatekeepers U دروازه بان
gatekeeper U دروازه بان
gate keeper U دروازه بان
keepers U دروازه بان
keeper U دروازه بان
goal mouth U دهانه دروازه
gatepost U بازوی دروازه
goal posts U پایههای دروازه
gateposts U بازوی دروازه
keep goal U دروازه بانی
save U نجات دروازه
saves U نجات دروازه
goalar U دروازه بان
goalkeeper U دروازه بان
attacting zone U منطقه دروازه
goal area U منطقه دروازه
between the pipes U تیر دروازه
puck stopper U دروازه بان
octroi U مالیات دم دروازه
in goal U دروازه بان
goalies U دروازه بان
goalie U دروازه بان
octroi U دروازه بانی
flopper U دروازه بان شیرجه رو
gatehouse U اطاق دروازه بان
warder U نگهبان دروازه یا قصر
petard U بمب دروازه ریز
gates U دروازه شروع اسکی
long ball U پرتاب از دور به دروازه
warders U نگهبان دروازه یا قصر
gatehouses U اطاق دروازه بان
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
goalposts U تیرک عمودی دروازه
double reverse U شوت برگردان به دروازه
upright U تیرک عمودی دروازه
goalpost U تیرک عمودی دروازه
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goal kick U شوت بسوی دروازه
goalkeepers U دروازه بان فوتبال
goalkeeper U دروازه بان فوتبال
changing the goal keeper U تعویض دروازه بان
catching glove U دستکش دروازه بان
shooting U شوت بسوی دروازه
goal games U بازیهای دروازه دار
crossbars U تیرک افقی دروازه
crossbar U تیرک افقی دروازه
sally port U دروازه بزرگ قلعه
goalthrow U پرتاب دروازه بان
shot direct at goal U شوت مستقیم به دروازه
goal umpire U دروازه بان واترپولو
gate U دروازه شروع اسکی
twentyfive U خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
sally port U دروازه عبور از قلعه
shootings U شوت بسوی دروازه
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
nineteens U علامت تعویض دروازه بان
nineteen U علامت تعویض دروازه بان
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
seelos U دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
send off U حرکت اسبها از دروازه شروع
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
gatepost U تیر چار چوب دروازه
gateposts U تیر چار چوب دروازه
in U توپی که وارد دروازه شده
clears U دفع توپ ازحوالی دروازه
drop a goal U ضربه زدن بر فراز دروازه
gatehouses U اطاق یازندان بالای دروازه
logic U دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
in- U توپی که وارد دروازه شده
active U دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
clearest U دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer U دفع توپ ازحوالی دروازه
gatehouse U اطاق یازندان بالای دروازه
clear U دفع توپ ازحوالی دروازه
send-off U حرکت اسبها از دروازه شروع
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
battering ram U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
uprights U تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
peel U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
goal throw U پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal kick U ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
hanging-post U [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
field goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
drop goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
faubourg U قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
dropped goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
end zone U منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
inverter U دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
smothers U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
three state logic U دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
smothering U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inhibit U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
inhibits U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com