English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
guide U کشتی فرماندهی عملیات
guided U کشتی فرماندهی عملیات
guides U کشتی فرماندهی عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
bridged U پل فرماندهی کشتی
bridge U پل فرماندهی کشتی
bridges U پل فرماندهی کشتی
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
log U کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
logs U کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
wheelhouse U پل فرماندهی
commanded U فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
command U فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
executive branch U فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
commands U فرماندهی
commandership U فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
commandantship U فرماندهی
head quarters U مرکز فرماندهی
supreme U فرماندهی عالی
joint command U فرماندهی مشترک
commodity command U فرماندهی اماد
headquarters U مرکز فرماندهی
commandery U مقام فرماندهی
headquarters U قرارگاه فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
command channels U ردههای فرماندهی
tactical command ship U ناو فرماندهی
unified command U فرماندهی متحد
command language U زبان فرماندهی
command mode U حالت فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
continuity of command U مداومت فرماندهی
support command U فرماندهی پشتیبانی
command group U گروه فرماندهی
commander's estimate U براورد فرماندهی
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
commander's call U در اختیار فرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
commanded U سرکردگی فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
lead a unit U فرماندهی کردن
area command U فرماندهی منطقه
administrative command U فرماندهی اداری
command U سرکردگی فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
commands U سرکردگی فرماندهی
command posts U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command post U پست فرماندهی
air command U فرماندهی هوایی
flag ship U ناو سر فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
flagships U ناو فرماندهی
base command U فرماندهی پایگاه
oldman U مقام فرماندهی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
type command U فرماندهی ناو گروه
command liaison U افسر رابط فرماندهی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
air command U فرماندهی نیروی هوایی
cupolas U برجک فرماندهی تانک
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
forward command post U پست فرماندهی جلو
aiming circle U زاویه یاب فرماندهی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
cupola U برجک فرماندهی تانک
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
flag officer U افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
treatment U عملیات
op U عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com