Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leverage
U
وسیله نفوذ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
puddle
U
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles
U
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
Other Matches
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust
U
نفوذ اولیه نفوذ اصلی
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
radiolucency
U
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
U
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshaking
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
U
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
demanded
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
dangerous goods by road agreement
U
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
tranship
U
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phases
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
devices
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
radar prediction
U
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
influenced
U
نفوذ
influences
U
نفوذ
toehold
U
نفوذ کم
toeholds
U
نفوذ کم
influence
U
نفوذ
hank
U
نفوذ
permeation
U
نفوذ
interventions
U
نفوذ
intervention
U
نفوذ
pervasion
U
نفوذ
authority
U
نفوذ
ascendance
U
نفوذ
barrier penetration
U
نفوذ در سد
percolation line
U
خط نفوذ
hanks
U
نفوذ
break through
U
نفوذ
prestige
U
نفوذ
seepage
U
نفوذ
percolation
U
نفوذ
penetration
U
نفوذ
prevalence
U
نفوذ
forces
U
نفوذ
propulsion
U
نفوذ
infiltration
U
نفوذ
diffusion
U
نفوذ
watertight
U
ضد نفوذ اب
influxes
U
نفوذ
impermeable
U
ضد نفوذ اب
imposing presence
U
نفوذ
leading
U
نفوذ
intrusion
U
نفوذ
intrusions
U
نفوذ
force
U
نفوذ
forcing
U
نفوذ
leakages
U
نفوذ
influx
U
نفوذ
osmosis
U
نفوذ
penetrates
U
نفوذ
grand dame
U
زن با نفوذ
dominance
U
نفوذ
leakage
U
نفوذ
influencing
U
نفوذ
penetrate
U
نفوذ
penetrated
U
نفوذ
fasted
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
synchronous
U
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
concentrator
U
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
permeating
U
نفوذ کردن
impermeable
U
غیرقابل نفوذ
penetration
U
نفوذ در جبهه
seep in
U
نفوذ کردن
permeable
U
نفوذ پذیر
permeate
U
نفوذ کردن
permeable
U
قابل نفوذ
area of influence
U
منطقه نفوذ
permeated
U
نفوذ کردن
permeates
U
نفوذ کردن
figureheads
U
رئیس بی نفوذ
pierce
U
نفوذ کردن
figurehead
U
رئیس بی نفوذ
social influence
U
نفوذ اجتماعی
watertight
U
غیرقابل نفوذ اب
pornocracy
U
نفوذ جنده ها
shell proof
U
ضد نفوذ گلوله
seepage area
U
منطقه نفوذ
pierces
U
نفوذ کردن
osmosis
U
نفوذ یک حل کننده
sphere of influence
U
منطقه نفوذ
breakaway
U
نفوذ کردن
interpenetrate
U
در هم نفوذ کردن
inscrutable
U
نفوذ ناپذیر
penetrability
U
قابلیت نفوذ
penetrability
U
نفوذ پذیری
penetract
U
نفوذ کردن
penetrance
U
نفوذ پذیری
penetration factor
U
ضریب نفوذ
penetration point
U
درجه نفوذ
propulsion
U
سوق نفوذ
percolation head
U
ارتفاع نفوذ
market penetration
U
نفوذ به بازار
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
penetrate
U
نفوذ کردن در
daylight
U
نفوذ در دفاع
penetrates
U
نفوذ در دفاع
lobbying
U
اعمال نفوذ
penetrates
U
نفوذ کردن در
penetrated
U
نفوذ در دفاع
penetrated
U
نفوذ کردن در
penetrate
U
نفوذ در دفاع
molecular effusion
U
نفوذ مولکولی
sensitive
U
نفوذ پذیر
permeability
U
نفوذ پذیری
permeability curve
U
خم نفوذ پذیری
influentially
U
از روی نفوذ
prepotency
U
نفوذ بسیار
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
imperviousness
U
نفوذ ناپذیری
impenetrate
U
نفوذ کردن در
weightier
U
سنجیده با نفوذ
weightiest
U
سنجیده با نفوذ
importance
U
نفوذ شان
weighty
U
سنجیده با نفوذ
interchange diffusion
U
نفوذ تعویضی
pervious
U
نفوذ پذیر
permeance
U
نفوذ پذیری
deep percolation
U
نفوذ عمیق
permselective
U
نفوذ گزین
permselectivity
U
نفوذ گزینی
personal influence
U
نفوذ شخصی
interpenetrate
U
نفوذ کردن در
deliberate breaching
U
نفوذ با فرصت
depth of penetration
U
عمق نفوذ
pervasivenness
U
قوه نفوذ
impenetrability
U
نفوذ ناپذیری
play on/upon (something)
<idiom>
U
نفوذ کردن
transudation
U
نفوذ رسوخ
percolates
U
نفوذ کردن
percolating
U
نفوذ کردن
infiltrate
U
نفوذ کردن
vacation monthes long
U
نفوذ دوررس
bleach
U
نفوذ کردن
outs
U
دسته بی نفوذ
infiltrates
U
نفوذ به منطقه
trenchancy
U
نفوذ شکاف
infiltrated
U
نفوذ به منطقه
effusion
U
نفوذ مولکولی
leverage
U
قدرت نفوذ
infiltrating
U
نفوذ به منطقه
infiltrates
U
نفوذ کردن
effusions
U
نفوذ مولکولی
percolate
U
نفوذ کردن
percolated
U
نفوذ کردن
crevasses
U
نفوذ کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com