English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
colour U میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colours U میزان خالص بودن سیگنال رنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
signaling rate U میزان سیگنال دهی
scanned U فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan U فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scans U فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
sensor U وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند
neatness U خالص بودن
cleanness U تمیزی خالص بودن
timed U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
times U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
chlorinity U میزان کلرینه بودن اب
tdm U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ارسال سریع . هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود. گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
composite video U سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند
bathyconductograph U وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
friendliness U میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
logical U تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
modulator U مدار الکترونیکی که سیگنال را طبق سیگنال اعمال شده تغییر میدهد
auctioneering device U وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
ADPCM U استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
DCD U سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
degradation U کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
noise U سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noises U سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
adaptive channel allocation U استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
coincidence circuit U یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
quadruplex U چهار سیگنال ترکیب شده در یک سیگنال
carrier U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carriers U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
asynchronous U ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
sensitivity U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivities U کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
bra U سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras U سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
net death rate U نرخ خالص مرگ و میر اهنگ خالص مرگ و میر
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
codec U وسیلهای که سیگنال ارسال شده را کد گذاری میکند یا سیگنال دریافت شده را از کد خارج میکند
wireless network U شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
veridical U خالص
nets U خالص
net U خالص
unadulterated U خالص
heartfelt U خالص
spiritous U خالص
unmixed U خالص
simon pure U خالص
sheer U خالص
inalienable <adj.> U خالص
nett U خالص
unalterable <adj.> U خالص
unalienable <adj.> U خالص
inevitable <adj.> U خالص
indispensable <adj.> U خالص
absolute <adj.> U خالص
clean U خالص
absolutes U خالص
virginal U خالص
paticular U خالص
aquapura U اب خالص
downright U خالص
cleans U خالص
cleanest U خالص
cleaned U خالص
genuine U خالص
purer U خالص
pure U خالص
absolute U خالص
purest U خالص
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
tare U وزن خالص
refines U خالص کردن
net price U قیمت خالص
net output U تولید خالص
net worth U ارزش خالص
net net worth U ارزش خالص
refine U خالص کردن
net wealth U دارائی خالص
purification U خالص کردن
net reactance U راکتانس خالص
clearer U خالص کردن
spirit of wine U عرق خالص
clearest U خالص کردن
net register tonnage U گنجایش خالص
net tonnage U فرفیت خالص به تن
net value U ارزش خالص
net revenue U درامد خالص
net saving U پس انداز خالص
net thrust U پیشرانه خالص
net profit U سود خالص
net productivity U تولید خالص
net product U محصول خالص
net price U ارزش خالص
clear U خالص کردن
net wealth U ثروت خالص
net rate U نرخ خالص
pure color U رنگ خالص
perfect loss U زیان خالص
pure profit U سود خالص
net benefits U منافع خالص
proof spirit U الکل خالص
pure bending U خمش خالص
pure competition U رقابت خالص
pure monopoly U انحصار خالص
net debt U بدهی خالص
pure interest U بهره خالص
pure mathematics U ریاضیات خالص
pure interest U منافع خالص
pure lime U اهک خالص
net cash U نقدی خالص
neat size U اندازه خالص
net acceleration U شتاب خالص
resultant acceleration U شتاب خالص
net yield U بازده خالص
purification U خالص سازی
pure tones U صداهای خالص
pure strategy U استراتژی خالص
pure shear U برش خالص
net work U کار خالص
net weight U وزن خالص
net income U درامد خالص
resutant force U نیروی خالص
resutant U نیروی خالص
net force U نیروی خالص
net exports U خالص صادرات
net asset U دارائی خالص
solid U قوی خالص
grain alcohol U الکل خالص
take-home pay U حقوق خالص
he was neat U بی ماسه خالص
circular bending U خمش خالص
limpid U روشن خالص
equities U دارائی خالص
unmixede U یکدست خالص
wholewheat U گندم خالص
pure wool U پشم خالص
equity U دارائی خالص
take-home pay U خالص دریافتی
spirits of wine U عرق خالص
take-home pay U مزد خالص
grossing U غیر خالص
carbon U ذغال خالص
hellene U یونانی خالص
grosser U غیر خالص
equity capital U دارائی خالص
grossed U غیر خالص
solids U قوی خالص
full blood U نژاد خالص
grosses U غیر خالص
grossest U غیر خالص
chaste U خالص ومهذب
clears U خالص کردن
gross U غیر خالص
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
nett U برداشت خالص کردن
net birth rate U نرخ خالص زایش
net birth rate U اهنگ خالص زایش
net business saving U پس انداز خالص شرکتها
pure rate of interest U نرخ بهره خالص
purest U اصیل خالص کردن
elutriate U صاف و خالص کردن
net U برداشت خالص کردن
net asset value U ارزش دارائی خالص
national net income U درامد خالص ملی
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
native metals U فلزات خالص طبیعی
net calorific value U ارزش گرمایی خالص
purer U اصیل خالص کردن
net present value U ارزش فعلی خالص
net present value U ارزش حال خالص
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
net primary production U تولید خالص نخستین
capital net worth U دارائی خالص سرمایهای
net radiation factor U ضریب تابش خالص
average net return U بازده خالص متوسط
business income U درامد خالص تجارتی
net national product U محصول خالص ملی
net national income U درامد خالص ملی
marginal net product U محصول نهائی خالص
pure U اصیل خالص کردن
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
net domestic output U تولید خالص داخلی
net domestic product U محصول خالص داخلی
nets U برداشت خالص کردن
acetyl pure yellow U زرد خالص استیلی
consolidated car U وزن خالص اتومبیل
unalloyed U غیر مخلوط خالص
net investment U سرمایه گذاری خالص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com