English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pass completion average U میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
averages U میانگین موفقیت
averaged U میانگین موفقیت
average U میانگین موفقیت
averaging U میانگین موفقیت
to break out U درگرفتن
eruption of war U درگرفتن یابروزجنگ
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
winning streak <idiom> U موفقیت پشت موفقیت
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
success U موفقیت
hitting U موفقیت
good speed U موفقیت
achievement U موفقیت
successes U موفقیت
prosperity U موفقیت
achievements U موفقیت
hit U موفقیت
hits U موفقیت
unsuccessfully U عدم موفقیت
grand slam U موفقیت کامل
pass muster <idiom> U آزمایش را با موفقیت
success ratio U بهر موفقیت
unsuccess U عدم موفقیت
top flight U بالاترین موفقیت
flying colors U موفقیت قطعی
miscarriage U عدم موفقیت
exploitation U استفاده از موفقیت
abortiveness U عدم موفقیت
achievable U موفقیت پذیر
hit U اصابت موفقیت
hits U اصابت موفقیت
miscarriages U عدم موفقیت
hitting U اصابت موفقیت
successful <adj.> U موفقیت آمیز
unsuccessful U عدم موفقیت
grand slams U موفقیت کامل
failures U عدم موفقیت
failure U عدم موفقیت
lock up <idiom> U اطمینال کامل از موفقیت
achieve U کسب موفقیت کردن
connect U حرکت موفقیت امیز
connects U حرکت موفقیت امیز
win out <idiom> U موفقیت پس از کار سخت
prospect [of something] U امید موفقیت [در چیزی]
achieving U موفقیت در انجام کاری
achieves U موفقیت در انجام کاری
achieved U موفقیت در انجام کاری
achieve U موفقیت در انجام کاری
He was drunk with success. U سرمست از موفقیت بود
ten strike U امر موفقیت امیز
oddson U محتمل به بردیا موفقیت
percentages U نسبت حرکات موفقیت امیز
bring off U به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
land on one's feet <idiom> U با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
he wished success to all U بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
percentage U نسبت حرکات موفقیت امیز
to carry something to a successful issue U چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
His triumph was very short- lived . U موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
get through <idiom> U کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
if it works U اگر این کار با موفقیت انجام شود
by the skin of one's teeth <idiom> U بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
chase U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chases U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chasing U تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
With a long face . U با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
land office business U کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
mean value U میانگین
mean high water U مد میانگین
average value U میانگین
median U میانگین
arithmetic mean U میانگین
on average [on av.] U در میانگین
averaged U در میانگین
average U میانگین
averaged U میانگین
mean U میانگین
meaner U میانگین
meanest U میانگین
averages U میانگین
averaging U میانگین
mean velocity U تندی میانگین
mean depth U ژرفای میانگین
mean absolute deviation U انحراف میانگین
mean high water U اب بالای میانگین
mean deviation U انحراف میانگین
mean life U عمر میانگین
mean time between failures U میانگین عمر
average cost U میانگین هزینه
average error U خطای میانگین
mean low water U جزر میانگین
mean low water U اب پایین میانگین
mean squares U میانگین مجذورات
mean error U خطای میانگین
meaner U مقدار میانگین
average value U مقدار میانگین
batting average U میانگین توپزنی
density mean U میانگین چگالی
average price U میانگین قیمت
mediums U وسط یا میانگین
medium U وسط یا میانگین
average life U عمر میانگین
average flow U بده میانگین
averages U معدل میانگین
geometric mean U میانگین هندسی
average value U ارزش میانگین
meanest U مقدار میانگین
harmonic mean U میانگین همساز
mean value U مقدار میانگین
averages U ایجاد میانگین
moving average U میانگین غلتان
simple mean U میانگین ساده
arithmetic mean U میانگین حسابی
averaging U معدل میانگین
true mean U میانگین حقیقی
average U معدل میانگین
weighted average U میانگین وزنی
weighted average U میانگین موزون
weighted mean U میانگین وزنی
averaged U ایجاد میانگین
working mean U میانگین مفروض
logarithmic mean U میانگین لگاریتمی
simple average U میانگین ساده
average U ایجاد میانگین
average discharge U بده میانگین
averaged U معدل میانگین
moving average U میانگین متحرک
mean U مقدار میانگین
simple mean U میانگین حسابی
assumed mean U میانگین فرضی
averaging U ایجاد میانگین
average deviation U انحراف میانگین
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
effective U خروجی میانگین پردازنده
averaged U درجه عادی میانگین
meanest U معنی دادن میانگین
meaner U معنی دادن میانگین
averaging U درجه عادی میانگین
electrode current averaging time U زمان میانگین شدن
mean time to failure U زمان میانگین تاخرابی
mean sea level U میانگین سطح دریا
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
mean free path U مسافت ازاد میانگین
sm U خطای معیار میانگین
standard error of mean U خطای معیار میانگین
average U درجه عادی میانگین
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
mean U معنی دادن میانگین
averages U درجه عادی میانگین
average out U میانگین در نظر گرفتن
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
number average molecular weight U میانگین عددی وزن مولکولی
number average degree of polymerization U میانگین عددی درجه بسپارش
mean time between failures U زمان میانگین بین دو خرابی
earned run average U میانگین امتیاز کسب شده
root mean square error U جذر میانگین مجذور خطا
root mean square velocity U جذر میانگین مجذور سرعت
weight average degree of polymerization U میانگین وزنی درجه بسپارش
weight average molecular weight U میانگین وزنی وزن مولکولی
bowling average U میانگین امتیازهای توپ انداز
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
dummies U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
dummy U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
exponential smoothing U روش میانگین گیری متغیروزن دار
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
batting average U میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
MEPs U مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
averages U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
mtbf U زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
variance U میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
averaging U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
MEP U مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
booter U بازیگر
stager U بازیگر
mummer U بازیگر
actors U بازیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com