English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (9047 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
medium U محیط کشت
medium U میانجی واسطه
medium U وسیله
medium U متوسط معتدل
medium U رسانه
medium U واسطه
medium U متوسط
medium U مقدار متوسط
medium U معدل
medium U واسطه دلال
medium U وسیله انجام کار
medium U حد وسط
medium U میانه
medium U ملا "
medium U محیط
medium U میانی
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium U رسانهای که امکان ذخیره و نمایش داده میدهد مثل دیسک مغناطیسی یا VDU
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium U مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium U وسط یا میانگین
medium U واسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medium range U با شعاع عمل متوسط
medium pacer U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium of exchange U وسیله مبادله
medium of exchange U وسیله داد وستد
medium lampholder U سرپیچ معمولی
medium gravle U شن متوسط
medium frequency U فرکانس میانه
medium range U وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
medium scale U در مقیاس متوسط
virgin medium U رسانه بکر
medium-dry U شرابنهچندانشیرین RO
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
virgin medium U واسطه دست نخورده
transfer medium U رسانه انتقال
polarization of a medium U قطبش محیط
medium voltage U ولتاژ متوسط
medium scale U نقشه مقیاس متوسط
medium frequency U بسامد متوسط
empty medium U رسانه تهی
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
medium speed U بیت در ثانیه
medium term U میان مدت
dispersion medium U محیط پاشندگی
dispersive medium U محیط پخش
data medium U داده رسان
end of medium U انتهای رسانه
medium wave U موج متوسط
medium artillery U توپخانه متوسط
data medium U رسانه داده ها
medium cloud U ابرهای متوسط
medium curing U قیرهای محلول کندگیر
medium format SLR (6 x 6) U شکلمتوسطSLR
secondary storage medium U رسانه انباره ثانوی
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
medium scale integration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
iron at medium setting U درجهمیانیدراتو
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
medium energy particle U ذره با انرژی متوسط
medium pace bowler U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium energy particle U ذره میان انرژی
medium scale integration U مدار مجتمع با دو قطعه
medium scale intergration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium term forecast U پیش بینی میان مدت
medium term loan U وام میان مدت
track [on a sound recording medium] U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
track [on a sound recording medium] U تیتر آهنگ
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
medium range ballistic missile U موشک بالستیک میان برد
medium tension distribution line U خطسیرپخشفشارمتوسط
tumble dry at medium to high temperature U بادرجهمتوسطبهبالاوخشکبهمبزنید
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] U یونیماک [حمل و نقل]
Recent search history Forum search
1according to some hierarchical imaginative medium or genere
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com