Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expectative
U
مورد انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
anticipation
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectance
U
انتظار
expectation
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
prospect
U
انتظار
prospected
U
انتظار
expectations
U
انتظار
prospects
U
انتظار
expectancy
U
انتظار
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
aspiration level
U
سطح انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
waiting-room
U
اطاق انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
lobby
U
سالن انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
wait time
U
زمان انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
lobbies
U
سالن انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
standbys
U
حالت انتظار
standby
U
حالت انتظار
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
bide
U
در انتظار ماندن
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
wait state
U
حالت انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
in prospective
U
انتظار داشته
in prospect
U
انتظار داشته
anterooms
U
اطاق انتظار
anteroom
U
اطاق انتظار
to look forward to
U
انتظار داشتن
ante-rooms
U
اطاق انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
half pay
U
حق انتظار خدمت
redezvous
U
محل انتظار
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
occurence
U
مورد
occasion
U
مورد
inapposite
U
بی مورد
occasioned
U
مورد
occasions
U
مورد
occasioning
U
مورد
objects
U
مورد
instances
U
مورد
object
U
مورد
out of place
U
بی مورد
objected
U
مورد
direct objects
U
مورد
objecting
U
مورد
oportuneness
U
مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
instance
U
مورد
unseasonable
U
بی مورد
case
U
مورد
unseasonably
U
بی مورد
inopportune
U
بی مورد
cases
U
مورد
indirect objects
U
مورد
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
entitlement
U
مورد استحقاق
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
in no instance
U
در هیچ مورد
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
taken
U
مورد تحسین
noted
U
مورد ملاحظه
under disccussion
U
مورد بحث
beloved
U
مورد علاقه
subject of hire
U
مورد اجاره
utilization
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
using
U
مورد مصرف
special case
U
مورد ویژه
sightly
U
مورد نظر
undue
U
ناروا بی مورد
undue
U
بی جهت بی مورد
taken
U
مورد قبول
usage
U
مورد استفاده
utilized
U
مورد استفاده
case studies
U
مورد پژوهی
entitlement
U
مورد سزیدگی
entitlements
U
مورد استحقاق
entitlements
U
مورد سزیدگی
case study
U
مورد پژوهی
savory
U
مورد پسند
laughing stock
U
مورد تمسخر
received
U
مورد قبول
usages
U
مورد استفاده
usage
U
مورد مصرف
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
requirement
U
مورد نیاز
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
in dispute
U
مورد بحث
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
schreber case
U
مورد شربر
instances
U
لحظه مورد
object of transaction
U
مورد معامله
savoury
U
مورد پسند
myrtle
U
مورد سبز
case
U
مورد غلاف
case
U
دعوی مورد
opportuneness
U
مورد مناسب
fishy
U
مورد تردید
dubious
U
مورد شک مشکوک
cases
U
دعوی مورد
case analysis
U
تحلیل مورد
cases
U
مورد غلاف
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
confutation
U
مورد تکذیب
instance
U
لحظه مورد
myrtle berry
U
مورد دانه
mytaceous
U
از تیره مورد
dubitable
U
مورد شک مشکوک
myrtaceae
U
تیره مورد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com