Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (566 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
Other Matches
tune up
<idiom>
U
تنظیم موتور ماشین
concatenation motor control
U
تنظیم زنجیری سرعت موتور
timing
U
تنظیم زمان احتراق موتور
omni axial nozzle
U
نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
motoring
U
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
external combustion engine
U
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
engine
U
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
U
نصب موتور قرارگاه موتور
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
dismantled
U
پیاده کردن موتور
primed
U
گرم کردن موتور
dismantles
U
پیاده کردن موتور
disassembly
U
پیاده کردن موتور
primes
U
گرم کردن موتور
dismantling
U
پیاده کردن موتور
turn over
<idiom>
U
موتور را روشن کردن
prime
U
گرم کردن موتور
motoring of generator
U
موتور کردن مولد
dismantle
U
پیاده کردن موتور
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
slip ring induction motor
U
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
glided
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
glides
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
run
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
runs
U
به کار انداختن روشن کردن موتور
cooling drag
U
پسای ناشی از خنک کردن موتور
glide
U
پرواز کردن بدون نیروی موتور
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
double squirrel cage motor
U
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
formulate
U
تنظیم کردن
formulating
U
تنظیم کردن
set up
U
تنظیم کردن
calibrated
U
تنظیم کردن
calibrate
U
تنظیم کردن
attends
U
تنظیم کردن
attending
U
تنظیم کردن
attend
U
تنظیم کردن
to draw up
U
تنظیم کردن
to draw out
U
تنظیم کردن
regularises
U
تنظیم کردن
formulates
U
تنظیم کردن
calibrates
U
تنظیم کردن
regulates
U
تنظیم کردن
redact
U
تنظیم کردن
regulated
U
تنظیم کردن
formulated
U
تنظیم کردن
calibrating
U
تنظیم کردن
frame
U
تنظیم کردن
regulate
U
تنظیم کردن
regulating
U
تنظیم کردن
regularizes
U
تنظیم کردن
make out
U
تنظیم کردن
lay down
U
تنظیم کردن
regiment
U
تنظیم کردن
adjust
U
تنظیم کردن
regularize
U
تنظیم کردن
regularizing
U
تنظیم کردن
classifies
U
تنظیم کردن
classify
U
تنظیم کردن
regularising
U
تنظیم کردن
classifying
U
تنظیم کردن
regularised
U
تنظیم کردن
regularized
U
تنظیم کردن
adjusting
U
تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم کردن
adjusts
U
تنظیم کردن
tune
U
تنظیم کردن
regiments
U
تنظیم کردن
adjustment
U
تنظیم کردن
tunes
U
تنظیم کردن
to make out
U
تنظیم کردن
to put in to shape
U
تنظیم کردن
lineup
U
تنظیم کردن
to set out
U
تنظیم کردن
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
to goose
[American E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev
[British E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
reconstitutes
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstitute
U
تنظیم مقیاس کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
spots
U
تنظیم تیر کردن
reconstituted
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstituting
U
تنظیم مقیاس کردن
spot
U
تنظیم تیر کردن
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
pre-setting
U
از پیش تنظیم کردن
pre-sets
U
از پیش تنظیم کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
pre-set
U
از پیش تنظیم کردن
ranging
U
تنظیم تیر کردن
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
preset
U
از پیش تنظیم کردن
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
zeroes
U
روی صفر تنظیم کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
zero
U
روی صفر تنظیم کردن
zeros
U
روی صفر تنظیم کردن
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
sight in
U
تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
single phase induction motor
U
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pilot
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
piloted
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurize
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
sets
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pressurizes
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
setting up
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pilots
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurises
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
pressurising
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
billing
U
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zero
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero beat
U
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
zeros
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
edited
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
controls
U
نظارت کردن تنظیم کردن
align
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
edit
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
to balance out
U
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
aligned
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
adjusting
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
controlling
U
نظارت کردن تنظیم کردن
aligns
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
control
U
نظارت کردن تنظیم کردن
adjusts
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
zeros
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeroes
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
to kern
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
halving adjustment
U
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
weather helm
U
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
dialled
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dials
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com