Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sector scan
U
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
regional forces
U
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
arrests
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
territorial
U
منطقهای
zonal
U
منطقهای
zonary
U
منطقهای
regional
U
منطقهای
zonular
U
منطقهای
regionally
U
منطقهای
area study
U
بررسی منطقهای
area target
U
هدف منطقهای
area signal center
U
مرکزمخابرات منطقهای
regional trade
U
تجارت منطقهای
area evacuation
U
تخلیه منطقهای
area monitoring
U
مراقبت منطقهای
area fire
U
اتش منطقهای
zone defence
U
دفاع منطقهای
area evacuation
U
اخراجات منطقهای
zone refining
U
پالایش منطقهای
area defense
U
پدافند منطقهای
area target
U
اماج منطقهای
regional projects
U
طرحهای منطقهای
area bombing
U
بمباران منطقهای
regional center
U
مرکز منطقهای
zones
U
دفاع منطقهای
regional development
U
توسعه منطقهای
area confinement facility
U
بازداشتگاه منطقهای
territorial
U
محلی منطقهای
regional economy
U
اقتصاد منطقهای
zone
U
دفاع منطقهای
regional gap
U
شکاف منطقهای
regional network
U
شبکه منطقهای
circuit court
U
دادگاه منطقهای
zone purification
U
تصفیه منطقهای
carpet bombing
U
بمباران منطقهای
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
area control center
U
مرکز کنترل منطقهای
zonal tournament
U
تورنمنت منطقهای شطرنج
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
demolition belt
U
کمربند تخریب منطقهای
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
area sampling
U
نمونه گیری منطقهای
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
plastic zone
U
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
redeploy
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploys
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploying
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeployed
U
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
extended defense
U
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
free zone
U
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
cyclones
U
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
equisignal zone
U
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
cyclone
U
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
watersheds
U
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watershed
U
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
forbiddance
U
ممانعت
interdict
U
ممانعت
debarment
U
ممانعت
block age
U
ممانعت
interdiction
U
ممانعت
restraints
U
ممانعت
obstructions
U
ممانعت
withholds
U
ممانعت
restraint
U
ممانعت
withholding
U
ممانعت
withhold
U
ممانعت
withheld
U
ممانعت
exclusion
U
ممانعت
prevention
U
ممانعت
obstruction
U
ممانعت
molestation
U
ممانعت
carpet bombing
U
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
prohibition
U
تحریم ممانعت
blockage
U
ممانعت دریایی
interference
U
ممانعت غیرمجاز
blockages
U
ممانعت دریایی
denial measures
U
اصول ممانعت
liberalizer
U
رافع ممانعت
preventer
U
ممانعت کننده
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
check
U
ممانعت کردن
forfend
U
ممانعت کردن
checked
U
ممانعت کردن
checks
U
ممانعت کردن
annoyance
U
ممانعت ازردگی
impede
U
ممانعت کردن
impeded
U
ممانعت کردن
turn a deaf ear to
<idiom>
U
ممانعت از شنیدن
area interdiction
U
ممانعت در منطقه
trade barrier
U
ممانعت تجاری
steric hindrance
U
ممانعت فضایی
impedes
U
ممانعت کردن
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
stalling
U
ماندن ممانعت کردن
rein
U
ممانعت لجام زدن
stall
U
ماندن ممانعت کردن
liberalizing
U
رفع ممانعت کردن
liberalizes
U
رفع ممانعت کردن
liberalized
U
رفع ممانعت کردن
liberalises
U
رفع ممانعت کردن
liberalised
U
رفع ممانعت کردن
liberalising
U
رفع ممانعت کردن
liberalize
U
رفع ممانعت کردن
blocking and chocking
U
ممانعت و راه بندی کردن
preventing
U
مانع شدن ممانعت کردن
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
prevents
U
مانع شدن ممانعت کردن
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
prevent
U
مانع شدن ممانعت کردن
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
prevented
U
مانع شدن ممانعت کردن
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
sticker
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
terrain avoidance
U
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
third area conflict
U
جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
zone time
U
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
counterflak
U
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
synoptic situation
U
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
obstruction
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
U
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
hinder
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindering
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered
U
ممانعت کردن جلوگیری کردن
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
trapping
U
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com